الهی
الهی! تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی، و از ادراک عقل مصونی، نه مُدرَک عیونی، کارساز هر مفتونی، و شادساز هر محزونی، در حکم، بیچرا، و در ذات بیچند، و در صفات بیچونی.
الهی! در جلال، رحمانی، در کمال، سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی، نه کسی به تو ماند، و نه به کسی مانی، پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی..
الهی! فضل تو را کران نیست، و شکر تو را، زبان.
الهی! جمال تو راست، باقی زشتند، و زاهدان مزدوران بهشتند!در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید از حال بهشتیان مرا ننگ آید
الهی! چون آتش فراق داشتی، دوزخ پرآتش از چه افراشتی
الهی! از کشته تو، بوی خون نیاید، و از سوخته تو، بوی دود؛ چرا که سوخته تو، به سوختن شاد است و کشته تو، به کشتن خشنود.
الهی! ما در دنیا معصیت میکردیم، دوست تو محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ غمگین میشد، و دشمن تو ابلیس شاد.
الهی! اگر فردای قیامت عقوبت کنی، باز دوست تو محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ غمگین شود، و دشمن تو ابلیس شاد، دو شادی به دشمن مده، و دو اندوه بهر دل دوست مَنِه
الهی! چون حاضری چه جویم، و چون ناظری چه گویم؟
الهی! بیزارم از آن طاعتی که مرا به عُجب آرد، و بنده آن معصیتم که مرا به عذر آورد.
در راه خود اول زخودم بیخود کن بیخود چو شدم زخود به خود راهم ده
بر سه چیز اعتماد مکن، بر دل و بر وقت و بر عمر؛ که دل رنگ گیر است و وقت تغیر پذیرست و عمر همه تقصیر.
توفیق عزیز است و نشان آن دو چیز اولش سعادت و آخرش شهادت.
دی رفت و باز نیاید، فردا اعتماد را نشاید، امروز را غنمیمت دان که دیر نیاید، که بسی برنیاید که از ما کسی را یاد نیاید.
توفیق عزیز است و نشان آن دو چیز اولش سعادت و آخرش شهادت.
خواجه عبدالله انصاری
دیگه به ما سر نمی زنی!