نزولِ تنزیل...
پنجشنبه, ۸ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۲۶ ب.ظ
شنیده ام میانِ سیل ِ بی شرمی؛
قرآنِ ناطقی نزول اجلال کرد از سرنیزه ی بغض؛
تا در تلاطم امواج ِ چشم هایی هرز!
تلاوت کند؛
به ضرباهنگ خیزران؛
اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً
حسین ای اعجاب آورترین آیتِ هستی؛
کاش میان این قلب های مَقفول؛
برای دلخوشی ناله ای از جنس ِ مَن ِ الّذی ایتمنی هم که شده؛
خوانده بودی؛
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ...
نُه ِ دَه، مذکّری است برای انسان هایی از جنسِ نسیان؛
تا یادشان بماند که کلّ ارض، کربلاست و کلّ یوم عاشورا...
تهران یا کربلا، 9 دی یا 10 محرم، حسین یا سیدعلی؛
فرقی نمی کند برای آنکه؛
بصیرتش اباالفضلی است ...
۹۰/۱۰/۰۸
چون که در دل آرزوها کاشتیم