تربت الـ حـ سـ یــ ن






تربت الـ حـ سـ یــ ن

کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند
از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود؛
هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی
کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود
همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد!
و این یعنی معنای موتوا قبل ان تموتوا

كلّ يوم اگر براي ما عاشوراست و كلّ ارض كــربلا، سلام هاي مقدّس ِ صبح و شام ِ حضرت ِ ناحيه، سرّ ِ خون - اشك هاي جناب ِ صاحب (عـجّل الله فرجه الشّريف) اند ... أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبي طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبيهِ وَ خَليفَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الاَْزْكِيآءُ ... أَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الدّينِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِياتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ ... أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَخيهِ الْمَسْمُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْكَبيرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضيـعِ الصَّغيرِ ... أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّليبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَريبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلينَ فِى الْفَلَواتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفان ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزّاكِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَليلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِي الْمَهْدِ ميكآئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُكِثَتْ ذِمَّـتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين ... أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ فِى الْفَلَواتِ ... تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ ... وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا السِّباعُ الضّـارِياتُ ... أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِك ...

کرب عظیم

پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۳۸ ب.ظ


روحانی بسم الله کربلا را با آب شروع کرد و قال الرضا (ع) را خواند برایمان که هر آیه یک ظاهر دارد و هفتاد باطن و اگر وجعلنا من الما کل شی حیا است؛ حیات هم یک ظاهر دارد و یک باطن

گفت آب را باقر علیه اسلام معرفت و محبت امام خواند و داشت برایمان از صادق (ع) می گفت که آب ِ فرو رفته در زمین، امام غائبی است که جز به اراده خدا ظاهر نمی شود و به گوشه نظر لطف هم اوست که زائرمان کرده اند؛

داشت میگفت و میگفت که یکهو زد وسط دشت کربلا و برایمان خواند؛ شیعتی ما ان شربتم ما عذب را

راستی اگر آب، علم است و معرفت

پس به امر امام، بعد از هر آب ِ معرفت، ذکر حسین اوجب واجبات است...

السّلام علی الشّیب الخضیب...



داشتم غبطه میخوردم به حال زیارت اولی ها که روحانی گفت آهای زیارت چندمی ها؛

حالا که اینجا کلاس اولی ها مقرب ترند و عزیزتر؛

شما هم با نیتتان کاسبی کنید و نیت کنید که اولین بار است که زائرید

الحمدلله الذّی اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ...


http://www.bornanews.ir/EditorPics/New/9006/ghabe%20noghreh/2.jpg

ایوان نجف، باب زیاد دارد؛

باب رضا، باب قبله، باب ساعت، باب طوسی

دلم اما ورودی باب الجواد می خواهد!


کلّنا نور واحدا

قبول اما بخدا اذن دخول اینجا با همه حرم ها فرق دارد!

اذن اینجا شبیه نگاه زیرزیرکی بچه های تخسی است که با همه دسته گل هایی که به آب داده اند؛ روی محبت بابا حساب ها بازکرده اند و هوس ِ بغل کردنش دارند!

اصلا اینجا هر که تخس تر است مقرب تر است!

هرچه هم فاصله حرم و هتل دور باشد؛ جذبه پدرانه ات از من به من نزدیک تر است!

نجف جای نشستن است!

اینجا سینه همه بچه ها حسابی سپر شده از داشتن بابایی علی نام

هرچه باشد باید تلافی مدینه را جایی درآورد!


مگر میشود در حریم بابا بود و عالی نبود؟

جای خیلی ها اینجا سبز است؛

خیلی ها که یادشان همراهمان زائر است

حال و هوای ایوان نجف، وصف کردنی نیست؛ چشیدنی است

با حسین نشستیم کنار مضجع ِ بابا 

گفت بیا اسم رفقا را بیاوریم

بابا اسم خیلی ها را شنید!


در حرم الله ِ ایوان نجف، باید من یمت یرنی را جور دیگر خواند!

آری؛

من یرنی یمت!

http://www.iraq-businessnews.com/wp-content/uploads/2011/01/Imam-Ali-Mosque-Najaf.jpg


یا شمامه من خراب است یا جدی جدی این لبیک یا علی های بلند ِ کنار مضجع و ختم های العجل العجل ِ نزدیک شب میلادت؛

حسابی بویشان کوفی است!


حاجی داشت از کربلا می گفت و دعاهای صادق خوبی ها در حق زوار حسین

یکهو بحث رفت سمت شب اول قبر و حساب و کتابی که از زوار حسین بر میدارند

پرسید حاجی؛ جریان کفن چیست؟

گفت مستحب است با تربت کربلا جوشن بنویسند روی کفن

گفت خوب پس کربلا هم تربت می خریم هم کفن!

حاجی مکثی کرد و با بغض گفت؛

کفن را نجف بخرید بهتر است!

السّلام علی الاجساد بلااکفان!



اینجا جاده ی کرب و البلا است

سه جهار ساعتی هست که توی مسیر یک ساعته ایم!

زیاد معطل شدیم اما اتوبوس هم کولر دارد هم اب خنک!

عطش اب نداریم؛ عطش زیارت چرا

دوباره خودم را می زنم به خواب. صدای بوق ممتد اتوبوس بیدارم می کند از خواب های زورکی

از لای پرده اتوبوس، زیرزیرکی بیرون را نگاه میکنم. خرابه ای است مثل شهر. حس غریبی است

بچه ها همه خوابند. حاج شیری اما بیدار است و توی فکر 

می گفت اسمش از شیر تعزیه حسین گرفته شده و افتخار میکرد که امسال 11 امین نسلشان هم تعزیه خوان شده 

از دعای پدرش اینقدر عراق آمده بود که حسابش را گم کرده

پرسیدم حاجی، اینجا کجاست

نه گذاشت نه برداشت؛ گفت:

اینجا کربلاست!

هول کردم...


چیزی توی ماشین جا نگذارید!

آمدیم پایین، کلاه و عینکم را که زدم، یقه دشداشه را تا ته بستم

محو سلام روی پرچم کاروان بودم که حسین از بشت سر صدا زد سید!

اب را برنداشتی؟

گفتم رفیق، نترس. اینجا چیزی که زیاد است آب!

در کربلا فقط یکبار قحطی آب آمد آنهم صاف وسط ِ تلظّی 6 ماهه!


من اگر مسافر شدنم را هم باور کرده باشم؛ کربلایی شدنم را باور نکرده ام!

اولین ماشینی را که دیدم یقین کردم کربلا آمدنم را

آخر بلاک ماشین های اینجا، همه کربلایی است!

امان از وقتی که کربلا بودنت را 100 متری حرم ارباب باور کنی!

اینجا کربلاست؛ وادی عشق، نفرت، عطش، سکوت، بهت،

تقصیر من نیست اگر واژه ها هم لال شده اند

کربلا دیدنی نیست که اگر بود؛ 30000 تماشاچی یزیدی نداشت!

شاید کربلا حسینی است که تنها 72 کربلایی داشت!


خدا نکند دلی که عاشق انکار کردن است؛ یکهو بهانه گیر شود!

آنهم درکربلایی که معدن ِ بهانه های ذکر است!

دیوانه بودن شاخ و دم ندارد!

اینجا بطری های آب روضه خوانند!

دویدن بچه ها توی کوچه های خاکی دلت را می کشد!

عقیق داشتن هم دردسر می شود برایت!

آهای در کربلا خوردن گوشت ِ ذبح شده کراهت دارد!

چشم دیدن ماهی را هم ندارم توی بشقاب ناهار روز اول کربلا...

در و دیوار روضه تلظّی می خوانند برای دلت!

السّلام علی الطفل الرضیع...


دست من اگر بود؛

نه 6 ماهه راه میدادم نه سه ساله!

ورود جوان جماعت مکروه موکد است!

10 ساله هم نیاورید که اینجا باب الحسن دارد!

اصلا ببندید همه باب ها را 

کلمن ها را خالی کنید!

مادر اینجاست!

وه که بهانه های مصیبتت را بایانی نیست...


کربلا سنگین است

خیلی سنگین تر از بار امانتی که بر آسمان و زمین عرضه شد و أبین أن یحملنها وأشفقن منها

و آه از ظلم و جهل فرزندان آدمی که رسم امانت داریشان، امین الله را شیب الخضیب می کند و خدّالتریب!

آری ما یقین کرده ایم انّه ظلوم جهول را...


کنار مقتل، همه زورمان را زدیم تا چشم ِ چشم چرانمان را درویش کنیم!

نشد که بشود

یکهو یاد شعر علی افتادم!

همانی که توی راه باب الجواد، کربلاییمان کرد

من بمیــــــــــــــــــرم، شکسته دندانتـــــــــــــــــ ؟
صــــــــــــــوت ِ قرآنی ات عوض شده استـــــــــــ !
 توی ِ مقــــتل، هـــــ جـــــ ا، هـــــ جـــــ ا شده ای
و غــــــــــزل خوانی ات عــوض شده استـــــــــــ !


می کشی مرا حسین، می کشی مرا حسین

راهی حریم ارباب بودم و این شده بود ورد زبان دلم

با حزن ِ دوراهی عشق دست به یقه بودم که یکهو حسین را دیدم!

سهمیه لبخند همیشگیمان را اینبار کمی زورکی و تصنعی تحویل هم دادیم و راهی سفینه نجاتی شدیم که اسرع است و اوسع!

تیرماه کربلا گرم است؛ خیلی گرم

با این همه کلمن، هرمش جان میدهد برای عطش!

داشتیم میرفتیم که یادمان انداختند حرف های روحانی را، که مستحب است در کرب و البلا پیاده طی طریق طی صراط عظیم ِ حسین کنید؛ تا کف پایتان تربتی شود و ملائک قبض روح، به حرمت تربت ارباب ادب کنند و بیخیال سوال و جواب ها شوند

خلاصه فدای کفشداری های حرم ساقی شدیم و راهی حریم ارباب

چند قدمی نرفته بودیم که کف پای نازپرورده مان شروع کرد به داد و بیداد و حسابی قرتی بودنش را لو داد!

حسین اما سنگین بود و ساکت!

گفتم رفیق؛ سیستم اعصاب معصابت را اجاره دادی یا ز کل تعطیل است؟

آماده شده بودم برای خندیدن از جواب های فی البداهه اش!

لحنش اما عوض شده بود و صدایش حزن داشت!

گفت سید!

چطور می شود دختری 3 ساله 170 فرسخ با پای برهنه توی بیابان های این شهر بلا عقب عمه اش بدود؟

دلم زایر خار مغیلان شد!

لال مانی گرفتم یکهو!

آرام و باوقار؛ رفتیم تا حریم ارباب

و امام سکوت کرد!



2 ، 3 سال بیش تر نداشت

دخترک را میگویم

توی بغل بابا چسبیده بود به ضریح

حائر شلوغ بود

یکهو دست یکی از زوار، خیلی آرام از نزدیکی موهای بافته اش رد شد

دحترک خندید

اما همه طوری نگاه عرب کردند؛ انگاری مثلا، به دختر سه ساله یتیمی سیلی زده!

بغض بود که پشت بغض میتکید...

و امام سکوت کرد!


به حکم لقد احصیناه کل شی فی امام مبین، علم اولین و اخرین احصا بود در وجود مبارکش!

علمدار را صدا زد

یا اخی عطش بیداد کرده در خیمه ها

عباس رگ ِ ساقی بودنش که بیرون زد، توی خیمه قول مردانه داد به بچه ها

قول مردانه!

امام قول مرد را دید!

به حکم لقد احصیناه کل شی فی امام مبین علم اولین و اخرین احصا بود در وجود مبارکش!

امام سکوت کرد...


مهلا، مهلا ...

نگاه ماه تا حضرت ِ عشق تابید؛

بوی مادر دارد صدای خواهر!

تمرین بوسه های خواهر که تمام شد؛

چشم ِساقی زائر شب بود!

بنت الحیدر

معجر میراث ِ مادریست...


اهای تربت ِ اعلی کربلا

با توام

تویی که حسابی مخلوط شدی با خدّالتریب!

خدا هم با همه خدا بودنش غبطه می خورد به حالت!

آنقدری که انگار احدیتش را تاب نیاورد و فرمود؛

من زار الحسین یخالطه الله بنفسه!

پناه به خدا، قیاس مع الفارقی است و خارج از حدود عدالت!

که خدا برای مخلوط شدن اسبابی نداشت

نعل ها اما،

حسابی تازه بود و کمک کار...

نظرات  (۸)

۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۴:۳۸ سیده طهـــــــــــــورا
شفیعی:
"به من بگوئید در کدام آسمان ماه این گونه جلوه‌گری می‌کند چشمان عباس انعکاس آسمان است آسمانی پر از شور، پر از نور، پر از ایثار ، پر از عشق و پر از محبت؛ بچه ها این آسمان را خوب دریافته‌اند.
بارالها آنگاه که این آسمان بارانی می‌شود و اشک می‌ریزد کودکان طاقت از کف می‌دهند آنها فقط از عمو شعر محبت شنیده‌اند، در گوششان لالایی عشق خوانده است اگر تب کرده‌اند بی‌تاب شده است، اگر خاری به پایشان خلیده؟ بی خواب شده است و امروز ظهور خورشید جاودانه عباس است.

حکایت عجیبی است همیشه ماه در میان آسمان می‌درخشد اما این بار آسمان در میان ماه درخشش آغاز کرده است، ماه کربلا ماهی است پر از صفای آسمان، آسمان دلش آبی آبی است- او جاری عشق است او در مهر غرق گشته است نه نه مهر از او محبت آموخته، شانه‌های پر مهرش جایگاه سر کودکان اباعبدلله است آنها در کنار این شانه‌ها آرامش می‌یابند.

دستانش... خدای من بگذار از دستانش نگویم، دستانش جای بوسه‌ی فاتح خیبر بوده، دستانش معطر به عطر لبان مولایم علی(ع) بود، دستانش پر از قدرت یداللهی بود- دستانش را از پدرش علی به ارث برده بود.

اما قلبش، قلبش خورشید است بازهم از عجائب خلقت، عباس ماهی است که خورشید در سینه دارد- بارپروردگارا عباس کیست؟ در قانون خلقت ماه مدیون خورشید است این بار خورشید در سینه‌ ماه می‌تابد.
تشنگان عالم بدانید عمویم عباس ساقی است، پدرش امیرالمومنان بود و روزی دهنده‌ و فرزندش عباس ساقی لب تشنگان، کافی است ابراز تشنگی کنید آنقدر با صفاست که اگر مشک آبش خالی خالی هم باشد دستان پرمهرش را هدیه می‌کند، سینه‌ سوزان از عشق مولایش، اباعبدلله را هدیه می‌کند.

بیائید به جای حلقه زدن بر اطراف مشکش بر گرد وجودش حلقه بزنیم و با تأسی به فاتح خیبر بر دستانش بوسه زده و اعلام کنیم:

عموجان! تمامی هستی ما به فدای سینه‌ پر مهرت که سیراب عشق فاطمی و علوی بود جرعه‌ای از آن عشق را عطا کن. سیراب سیراب می‌شویم."

سلام علیکم برادر بزرگوار

این دلنوشته حسابی منقلبمان ساخت، نمی شود وارد طوبی محبت شد و اشک نریخت!
زیارات و طاعات قبول.

در وبلاگ "احســـــــــان" با مطلبی از عمویمان عباس بن علی بن ابیطالب در خدمتیم.
نورانی بفرمایید کلبه ما را.
۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۴:۳۸ - خط ِ تیره -
سلام آقا سید
قبول باشه زیارتتون کربلایی

فعلا فقط سکوت و سطر سطر اشک برای این نوشته ها...
پاسخ:
انشاالله زیارت مکرر و با معرفت روزیتان شود
سلام
زیارت قبول کربلایی
دلمان حسابی هوای حرمش را کرد ...
هوای بغض سنگین کربلا ...
خاک پر از مصیبتش ...
اشک های عطش زده اش ...
هوایی شدیم ...
هوایی پدر ...
پاسخ:
زیارت با معرفتشان روزی هر روزتان
۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۴:۳۸ سیده طهـــــــــورا
سلام علیکم و رحمه الله

روزی یکبار و یا چند بار ورود به "طوبی محبت" مستحب موکد است به حکم دل!
رویمان نمیشود در این بارگاه، تقاضای ورود نام کلبه "احســــــــان" را از شما داشته باشیم...
اگر صلاح دانستید به وبلاگ ما، در این آستانه شرف حضور بدهید...
ممنون از شما...
............................
بسیار هوایی حرم مولاییم. لطفاً با هرم نفسهایتان که معتقدیم اکسیژن هوای کربلا هنوز در ریه هایتان هست؛ یه جوری دعایمان بفرمایید که بزودی زود چو گردی در زیر پای زائران مولا علی و ارباب حسین علیهما السلام فرود بیاییم در سرزمین عراق!...
پاسخ:
انشاالله حسینیه دلتان کربلا و زیارت با معرفت ارباب روزی هر روز و هر لحظه تان
۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۴:۳۸ نای دل فقط آه
سلام
سید ،رسیدن بخیر...
کربلا...
حال عمه مان خوب بود؟!
نهری که از علقه منشعب شده بود هنوز خشک نشده...
هنوز کربلا هواش گرمه و زود تشنه ات می شود..
.
.
هنوز اشک های ما جاریست
رفتی دوباره کربلا،کربلایی...
دل ما نیز همراهت بود،گذاشتیش توی بین الحرمین؟!
پاسخ:
گفتند تمام کردیم!
متاسفم برای افکارتان خواهش می کنم برای یکبار هم که شده خارج از دین و مذهب به این افکارتان نگاهی بیندازید !
پاسخ:
سلام علیکم ...
سلام زیارت قبول ...
خوش به حال دلتان
پاسخ:
انشاالله زیارت بامعرفت روزی هر روزتان
سلام
زیارت ِ تان قبول
دل ِ تان تا ابد پریشان زلف ِ علمدارش ...

ذکر ِ فرجی کـ ِ خواندید مستجاب باد .
کربلایی بمانید ان شاء الله .
پاسخ:
رزقکم الله انشاالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی