تربت الـ حـ سـ یــ ن






تربت الـ حـ سـ یــ ن

کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند
از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود؛
هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی
کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود
همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد!
و این یعنی معنای موتوا قبل ان تموتوا

كلّ يوم اگر براي ما عاشوراست و كلّ ارض كــربلا، سلام هاي مقدّس ِ صبح و شام ِ حضرت ِ ناحيه، سرّ ِ خون - اشك هاي جناب ِ صاحب (عـجّل الله فرجه الشّريف) اند ... أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبي طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبيهِ وَ خَليفَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الاَْزْكِيآءُ ... أَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الدّينِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِياتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ ... أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَخيهِ الْمَسْمُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْكَبيرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضيـعِ الصَّغيرِ ... أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّليبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَريبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلينَ فِى الْفَلَواتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفان ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزّاكِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَليلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِي الْمَهْدِ ميكآئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُكِثَتْ ذِمَّـتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين ... أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ فِى الْفَلَواتِ ... تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ ... وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا السِّباعُ الضّـارِياتُ ... أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِك ...

۴ مطلب در بهمن ۱۳۸۹ ثبت شده است

بسم رب العشق

چشم دل که باز کنی، این روزها همه جا، طنین خوش حضور مسیحا نفسی، پررنگ تر استشمام می شود.

گویا فریاد مظلومی، دل ظلمت گرفته عالم را اندکی غبار روبی کرده تا از پس بازی های بزرگ سالانشان؛ چشمان خواب آلود جهل بنی آدم، روشن شود به کورسوی نوری از عالم بالا.

انگار این فرزندان سرمست غرور، اندک اندک بیدار می شوند از خواب غفلتی به درازای خلقتشان.

شکوفه امید می شکفد در دل های زمستانی مظلومان.

پایه قدرت پوشالی فرعونیان سخت لرزیده و این بار نفس نفس زدن های فرزندان نمرود، خبر از خالی شدن دل سیاهشان دارد در برابر وعده خلافت مستضعفین در ارض.

سقوط دومینوی قدرت ظالمان به غمزه نگاه مردی از جنس نور آغاز شده تا بر باد بودن دعوی مالکیتشان بر خودشان هم اثبات شود!

غوغایی برپاست ...

گمانم دیری نباشد که بشنوند عالمیان نوای نازنین مردی خدایی که نه او بر کعبه که کعبه بر او تکیه خواهد زد

آری وعده الهی نزدیک است باید مهیا شد برای لبیک نوای

یا اهل العالم انا بقیه الله . . .

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/abasalehmadad/salamalyasin(24).jpg

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۸۹ ، ۲۱:۱۴
تربت
http://zakere2.persiangig.com/4546801e86.jpg

1-دوکوهه خانه عشق،جایی که زمینی ها راهی میشدند برای آسمانی شدن!دوکوهه ست و یکه حوض کوچک و یک حسینیه ی کوچک و حاج همت...

2-شرهانی جایی که گروه تفحص زمزمه میکند:خاک را یک سو بزن آرام تر ،خفته اینجا یار مفقودالاثر.....

اینجا شرهانی ست سرزمین گمنام ها

اینجا شرهانی ست هم مات میشوی، هم کیش، بدون اینکه بخواهی و بفهمی

اینجا شرهانی ست قطعه ای از ملکوت و بهشت

اینجا شرهانی، یادت باشد از آب حرفی به میان نیاوری چرا که اینجا همه لب تشنه آسمانی شدند...

اینجا هم میشود راه رفت هم نمیشود، هم میشود گریه کرد هم نمیشود، اینجا با آنجا و همه جا فرق دارد،خوب که بو کنی ریه هایت پر میشود از عطر شهدا...

3-اروند یک رود وحشی و متلاطم که در دو امتداد سبز جای گرفته ،نخل هایی که وصیت نامه ها نوشته شد پایشان، نخل هایی که  آسمانی ها را با رازهاشان در آغوش گرفتند....

ساعت 22و10دقیقه ی ِشب ِبیستم ِبهمن ِ1364:بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و قاتلوهم بالله العلی العظیم و قاتلوهم حتی لاتکون الفتنه یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا یا فاطمه الزهرا...

و ناگهان اروند پرخروش در برابر ایمان و اراده یازهراگویان رزمندگان تسلیم میشود...آب میشود...آب!

4-شلمچه....بهتر بگویم کرب و بلا...شلمچه و غروبش،غروب که میشود سرخی آسمان جای خورشید را میگیرد و حزن عجیبی میریزد در دلهای عاشق.....روی آن خاک های روی هم انباشته شده که بنشینی،هم غروب را نظاره گری و هم زائران کرب و بلا را....مسیر اتوبوس کربلایی ها را دنبال میکنی و دلت...دلت.......دلت......................کاش الان شش ماه پیش بود که از همینجا راهی کربلا شدی!

5-طلائیه...شلمچه را میگویند حرم ابا عبدالله و اینجا را حرم ابوالفضل عباس، پس حکما این جاده ای را که طی کردی میشود بین الحرمین! نمیشود؟

طلائیه عجب طلاییه! آنجا که حاج حسین خرازی قبل از حسینی شدن عباسی شد و دستش را فدا کرد آنجا که حاج ابراهیم همت حسینی شد و بی سر به دیار حق شتافت،سه راهی شهادت ،آنجا که پایان راهش ختم میشود به خدا..........

6-هویزه یعنی نبرد تن و تانک یعنی کوچه به کوچه دویدن،خانه به خانه جنگیدن یعنی جهان آراو علم الهدی....یعنی کرب و بلا ،فقط اینجا به جای اسبان تازه نعل شده تانک بوده وتانک و....بگذریم....

7-فکه...گودی قتل گاه...خودت ربطش بده به اباعبدالله و زینب و گودی قتل گاهش...قلم یاریم نمیدهد، فکه را باید ببینی،شنیدنی نیست...

اما جزیره ی مجنون که در حسرتش همیشه میمانم...گلی گم کرده ام میجویم او را، به هر گل میرسم میبویم او را.......


پ.ن=خدایا مرگ ما را شهادت و زندگیمان را قدم نهادن در راه شهدا قرار بده

پ.ن=تابلویی در جبهه:اگه حال نداری ثواب کنی ،گناه نکن!

پ.ن=پیشنهاد میدم سخنرانی چهار سال پیش آقای مهدوی بیات تو طلائیه رو گوش بدین پشیمون نمیشین!(پنجره زیباست اگر بگذارند،چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذاردند...)


۵۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۸۹ ، ۱۶:۲۸
تربت

http://kalamenuor.persiangig.com/image/doa.jpg


در سوره ملک می خوانیم، "قل انما العلم عند الله" یعنی راه دست یافتن به علم ارتباط خداست.

در احادیث بسیار هم بر این موضوع اشاره شده که انما العلم عند الله

قرآن هم به علم خدا تنزیل شده است ( رسول(ص): هرکس علم اولین و آخرین را ارداه کرده بر او باد به زیرو رو کردن قرآن)

سوره شعرا: نزل علی قلبک یعنی این قرآنی که از علم خدا تنیزیل شده بر قلب مبارک حضرت رسول نازل شده است.

در نتیجه قلب پیامبر بیت الله و بیت العلم است.

سوره بقره: فاتوا البیوت من ابوابها. در نتیجه برای وردو به بیت العلم قلب حضرت رسول باید از در آن وارد شد. این در چیست یا کیست؟ پیامبر (ص): انا مدینه العلم و علی بابها.

علوم الهی به دو وسیله در میان خلق منتشر شده اند.

1. احادیث ( احادیثی که صحت آن ها از طریق علوم درایه،‌ رجال و علم الحدیث اثبات شود).

سوره اسرا: و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمه للمومنین. این یعنی از قرآن هم تنزیل میشود. پس دو تنزیل داریم یکی تنزیل قرآن و دیگری تنزیل از قرآن. آیه 44 سوره نحل: انا نزلنا الیک الذکر. در اینجا منظرو تنزیل خود قرآن است. اما در آیه قبل مفسران گرانقدر، منظور از تنزیل شده از قرآن را، احادیث ائمه (ع) دانسته اند. دو شاهد دیگر هم برای این ادعا وجود دارد.

آیه 18 سوره زمر: و بشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. مفسران این قول احسن را احادیث معصومین دانسته اند.

آیه 23 سوره زمر: الله الذی انزل احسن الحدیث: در روایت صحیحه از معصوم داریم که منظور از احسن الحدیث، احادیثنا است.

2. این طریقه که بسیار مهم تر بوده و نوعا در جامعه باری آن ارزش علمی قائل نیستند، صدور معرف و علوم الهی به صورت دعا است.

صادق (ع): در وصف حضرت رسول (ص) فرمود؛ هیچگاه جد ما به اندازه کنه عقلش با مردم سخن نگفت چراکه مردم طاقت شنیدنش را نداشتند.

روزی علی (ع) در مسجد نشسته بودند و فرمودند، انا الاول انا آلاخر انا الظاهر انا الباطن. تعدادی مبهوط شدند و برای خارج شدن به سمت در رفتند به امر حضرت درها بسته شد ( و کل شی احصیناه فی امام مبین). حضرت فرمود بشنوید و سپس خارج شوید. انا اول المومنین برسوله. من آخرین کسی هستم که محضر رسول را درک کرد ( قبل از رحلت) و ... حضرت کنه مطلب را نگفتند!

در روایتی از علی (ع)‌پرسدند چرا به حضرت رسول(ص)، ابوالقاسم می گویند؟ حضرت یکبار فرمود، پیامبر فرزندی به نام قاسم داشتند برای همین او را ابوالقاسم خواندند. به شخص دیگر گفتند، مرا حضرت رسول بزرگ کردند و بر من حق پدری دارند و من قسیم الجنه و النار هستم و ایشان پدر من هستند. و...

در باب افضل اعمال هم روایات متفاوت است که بسته به ظرفیت افراد پاسخ ها متفاوت بوده. مثلا در جایی صدقه برترین اعمال خوانده شده در جای دیگر نماز یا معرفت، زیارت امام حسین(ع)، که در همه موارد به اختلاف مخاطب سخن گفته اند.

در نتیجه در روایات و احادیث نمی توان به کنه علم آل الله پی برد و به اصطلاح به علت تفاوت ظرفیت مخاطب، هیچگاه حرف آخر را نزده اند.

نکته: ائمه‌ (ع)، که با کنه عقل خود با خلق سخن نگفته اند، در موقع دعا با کنه عقل خویش با خداوند صحبت کرده اند؛ چراکه اینجا مخاطب علیم بکل شی است. در ادعیه معرفی هست که در روایات یا نیست یا بسیار سربسته و کم است.

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ( استاد حضرت امام) در مراقبات می فرمایند: دعا، ترفیع نور است!

مرحوم شاه آبادی هم می فرمایند: ادعیه قرآن صاعد است.

این یعنی، معارفی که به صورت قرآن بر قلب مبارک حضرت رسول و به تبع ایشان به ائمه منتقل شده است،‌ به وسیله دعا به عرش بازگردانده می شود. برای مثال در قرآن داریم والله علی عظیم و در دعای عهد داریم انت رب العظیم

دعا در اصل برگرداننده ی قرآن است.

در بحار روایتی از صادق (ع) نقل شده که از حضرت سوال شد قرآن افضل است یا دعا؟ حضرت فرمود قرآن فضیلت دارد لیکن دعا افضل است. و سپس آیه آخر سوره فرقان را خواندند که ما یعبؤ بکم ربّی لو لا دعائکم . ای پیغمبر به مردم بگو اگر دعاهایتان نبود خدا هیچ عنایت و توجهی به شما نمی کرد.

دعا گردن منیت انسان را می شکند. یکی از اهداف آمدن انسان به روی زمین درک اضطرار است که جلوی غرور و تکبر و منیت را می گیرد. همه انسان ها خلیف الله نیستند.‌( انی جاعل فی الارض خلیفه) انسان مضطر است که خلیفه الله است. ( ام یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السو).

دعا اظهار اضطرار است.

وقتی ملائکه برای بشارت حضرت اسماعیل خدمت حضرت ابراهیم رسیدند ( و بشرنا باسحاق و من ورائه یعقوب)‌همسر حضرت تعجب کردند و با بیانی قدرت خداوندی که اذا اراد شی ان یقول له کن فیکون است را انکار کردند و همین انکار موجب مواخذه 400 ساله بنی اسرائیل شد. ( باید بسیار مراقل کلام بود چراکه به فرموده پیامبر: البلا موکل بالمنطق: بلا در گرو کلام است) قوم بنی اسرائیل 40 روز دعا کرد و خدا به واسطه این دعا 170 سال تخفیف داد. حضرت مهدی (عج) در حدیثی فرمودند برای فرج ما بسیار دعا کنید تا خدا بر شما تخفیف دهد که فرج ما فرج شماست.

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید / که زانفاس خوشش بوی کسی می آید

انشا الله کم بشنویم و زیاد فکر کنیم.

کم یاد بگیریم زیاد عمل کنیم تا در دل عمل زیاد یاد بگیریم که کم معارف اهل بیت هم زیاد است.

والسلام علی من اتبع الهدی

 

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۸۹ ، ۰۹:۴۹
تربت

http://hasti-vast.persiangig.com/image/PHOTO%20%20%20SAFFAT%20(75).JPG

 اینجا زمین داغ کربلاست

گوش دل را که باز کنی هنوز نوای العطش میشنوی در این دشت پر بلا

آری هنوز هم اینجا قحطی محبت است

چهل روزی می گذرد که آسمان در عزای هفتاد و دو عاشق شیدایی, خون می گرید. 

هو هوی باد گره میخورد میان بوته خارهای مغیلانی که از خار بودنشان شرمنده اند هنوز!

سوز هوا حکایتگر سوز و گداز جگرهایی است که سوخت در میان خیام آتش گرفته ی شام غریبان 

سکوتی مرگبار دشت بلا را فرا گرفته 

طولی نمیکشد که میشکند این سکوت با نوایی که آشناست برای فرات.

به یکباره دل علقمه آب میشود از هول؛ به یاد هول اهل حرم در شام عاشورا!!! 

صدا آشناست, بویی دارد شبیه شمیم عشق کاروان حسین!!! 

آری ساربان این قافله ماتم زده, سیاه پوش است و زینت عابدین! چهره نازنینش, زیر این غبار اندوه, یاد آور تنهایی جد غریبش علی است و شاید همین غربت باشد وجه تسمیه نام مبارک "علی ابن الحسین". 

نخل ها با خود میگویند, چه فرق کرده احوال کاروانی که جلودارش بود حسین. گویا دیگر علمداری هم ندارد به رشادت عباس. انگار از علی اکبر هم خبری نیست. سوت و کور است قافله ای که نباشد در آن لالایی رباب برای اصغر

کاروان حالتی غریب دارد 

چادرهای خاکی که هرکدام روایتگر مادریست و کوچه و درب و سیلی!  کودکانی خسته تر از همیشه که مرور میشود در دل پر دردشان خاطرات تلخ آن شام غریب و خارمغیلان و گوشواره و ... 

میان غم هایی که رسیدن به این دشت بلا, نمک میزند بر زخمشان, لا به لای ناله های تلخ تنهایی کودکان, بین شیون دلتنگی بیوه زنان خاندان رسول, سر به گریبان فروه رفته ی شیر زنی از صلاله پاک علی

حرف ها دارد با این دشت پربلا .

قامت خمیده اش گواه میدهد که متعلم است درمکتب زهرا

اینجا میان گودی قتلگاه و تلی که مزین است به نام زینب, زینب است که نشسته بروی غربتی غریب و سکوت است و سکوت و سکوت 

هان زینب ای دخت فرزانه علی. تو را چه شده؟ کوفه هنوز مبهوط است که شنوای کلام زینب بود یا علی! در و دیوار شام بیاد دارد طنین خطابه علی وارت را. حال که رسیدی به سر منزل مقصود؛ این سکوت نشانه چیست؟ 

حزن است یا بغضی که آرامش قبل طوفان بارش چشمان خونبار توست؟ با حسین نجوای دل میکنی یا ز شوق وصل کربلا خاموشی؟

اما به گمان سکوتت سکوتی است از جنس شرم و خجلت!!!

آخر هرچه قافله را رسد کردم؛ خالیست جای بلبلی که امانت حسین بود!!! 

زینب جان, قافله به کربلا رسید, اما به گمانم رقیه باز جامانده  دخت فاطمه, کنج خرابه را با دردانه شیرین زبان حسین چه تناسبی است؟ 

حسین جان, نوای محزون زینبت میلرزاند دل عرش را 

وا  اخاه! وا حسیناه! وا حبیب رسول الله و ابن مکة و منا! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علی المرتضى! آه ثم آه! 

در فاصله ای نه چندان دور چند آشنا دیده میشوند  انگار بوی محبت میدهند!  آه, همان یار قدیمی است. وعده داده بود رسول امین که درک خواهد کرد پنج امام معصوم را. با خودش میگوید ای کاش در بدر و احد و خندق رفته بودم و نمیدیدم این روزهای پرملال خاندان نبوت را. 

چشم سرش دیگر سوی دیدن ندارد اما, چشم دلش حسابی باز است. مزار بی نشان حسین را اولین زایر بوده. به کربلا که رسید فریاد یا حسینش عرش را لرزاند لیک جوابی نشنید. حسین چه شده که نوای یاحسین جابر را پاسخ نمیدهی؟

"حبیب لا یجیب حبیبه! "  

ای جابر چه تمناى جواب دارى که حسین آغشته در خون خود  و این  پیکر صدچاک سری ندارد که نوای تو را لبیک گوید 

آه و ناله اهل حرم روی این خاک های گرم, که دیگر خاک نیست و مخلوط گشته با جان شهدای کربلا اذن بیشتر ماندن نمی دهد.

کاروان عزم مدینه دارد اما  این دل های بی رمق را نای دل کندن نیست 

خدای حسین , به حق حسین و دل های شکسته حریمش, به حق ساعت وداعشان با کرب و البلا, منتقم حسین را به فریادمان برسان که سخت محتاجیم و چنانمان کن نباشیم ز اهل کوفه ی پرمدعا و نلغزد پای ارادتمان. آنگونه کن ما را که خود می پسندی به حق حسین

       

http://www.arsh.ir/app/webroot/files/karbala.jpg                                                                    

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۷:۵۲
تربت