بهانه جای خالی ات !
بسم الله المحول الحوال
سلام آقای خوب لحظات تنهاییم!
دوباره وامانده از همه درهای بسته و خسته از هوای نفسی که دیگر به اسمش هم آلرژی گرفته ام؛
با سری پایین افتاده از شرم، به درگاه دست های مهربانی آمده ام که برای امثال منی، 24 ساعته وقت ملاقات میدهد؛ آنهم بدون وقت قبلی! ویزیتش هم برای اهالی چرک کف دست؛ رایگان است. یک دل شکسته می خواهد و نهایتا یک وضوی با عشق!
راستش را بخواهی حال و حوصله ادبی نوشتن هم ندارم. کلا این روزهای آخر سال، مثل روزهای نزدیک تاریخ تولدم، بی حوصله ام!
پس بازهم عنان قلم را به دست دلی رنجور از خویش، می دهم؛ تا بنگارد هرآنچه دل خسته اش می خواهد؛ علی الله
از گذشت عمری با سرعت باد که بگذریم؛ به سال هایی غبطه می خورم که ماه دوازدهمشان را می بییند و ماییم و حسرت دیدار ماه دوازدهممان و شعری که رژه می رود مدام از جلوی چشمان خسته دلم.
دارد زمان آمدنت دیر میشود/ دارد جوان منتظرت پیر می شود
و صد البته که خود کاهلیم که صاحب خانه ای داریم بس رئوف.
بین خودمان باشد؛ اینقدری که در هیاهوی خرید آجیل و لباس نو غرقیم، کمتر فرصتی می ماند برای خلوتمان!
شرمنده خانه تکانی عید از اوجب واجبات است و زشت است دکارسیون خانه مان با سال نو، نگیرد رنگ و رویی از مدرنیته!
و بگذریم که، آیا شادی خرید و ملبس شدن به رخت نو؛ می ارزد به تک نگاه حسرت آلود یکی دو نفر در همین نزدیکی؟
و باز هم می گذریم که، این روزها کل یوم عاشورا، در کل ارض کربلای یمن و بحرین مصداق یافته و شیعیانشان که گمانم کلکم حسین باشند! در خون اند و ما در مراسم آجیل خوران!
بیخیال بابا دم عیدی دارم روضه می خوانم؟!
اما می دانی، این روزها زمزمه هایی به گوش می رسد از لباس خون آلود یوسف!
شایعه شده یوسفی در چاه است.
شرمنده زبان قلمم نچرخید؛ یوسفی در راه است!
و خودم هم حوصله شرح و تفسیر ندارم که بگویم؛ چاه یوسف، مثلا جهل و بیخیالی ماست و و نعوذبالله خودمان در چاهش کردیم. فرض محال که محال نیست، شاید در خیل برادران یوسفیم و هنوز، بینامین هامان 313 نشده اند.
یا به روایت دیگر، نکند تخلف کردیم از قوانین مهندسی انتظار با رشوه و باج های معصیت! و راه را اینقدر طولانی و پرپیچ خم احداث کردیم که یوسفمان 1141 سال است در راه است و تازه انگار خبر آمدنش دارد می آید!
و چه دردناک که دیری نباشد، بشنویم؛ خبر عزیز شدنش را، در سرزمینی که اهالی اش، یوسف شناس اند و قحطی زده و دست از پا درازتر، آنچه خود داشتیم ز بیگانگانی که مقرب شده اند تمنا کنیم و نوای یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضّرو جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدّق علینا ان الله یجزی المتصدقین را با حسی سرشاز از شرم، بر لب داشته باشیم!
( کاش نام ظاهری شیعه فریبمان ندهد تا از نصرانی و اهل و سنت و دیگری و دیگری عقب بمانیم که دوره، دوره ی، السابقون السابقون است و بگذریم که چند وقتی است بعضی ها ازمان سبقت های ناجور گرفته اند و ما خوابیم!)
بازهم بگذریم که متبحر شده ایم از گذر کردن.
از چراغ قرمز راهنمایی رانندگی گرفته، تا چرغ قرمز تلک حدودالله ای که قرار بود فلا تقربوا لها !
کاش از این تابلوهای ایست!، یکی دو تا، توی عمرمان می زدند تا حداقلی کمی با احتیاط عبور کنیم!
خلاصه کلام؛ یوسف زیبای فاطمه
مثل همیشه محتاجیم مولا
محتاج دعاهای پدرانه ات
خودت بهتر می دانی که محتاج چه ایم؟
شاید نیازمند خانه تکانی دلی غبار گرفته ایم؛ که صفحه سفید فطرتش، این روزها، در سیاهی ظلمات جهل و عصیان، مچاله شده!
و گمانم چنین فاجعه زیست محیطی را هیچ سفید کننده ای نتواند پاک کند جز؛ سوختن بر حسینی که اشک بی مقدارمان چو نام او گرفت؛ جلادهنده هر تاریکی است و امروز بیش از هر روز نیازمند حسینی بودنیم
ای کاش میان گردگیری دلمان نشانی از یاد گمشده ات بیابیم! مگر نگفتی قبورنا فی قلوب شیعتنا
( و البته بگذریم که از ما تا شیعه شما، راهی است از ما تا شما، که اگر به ما باشد راهیست 1141 ساله و اگر به شما باشد راهی نیست!)
کاش به گوشه چشمت، قلب پاره پاره مان را لباس نوی تقوی بپوشانی
کاش اینقدر که برای رسیدن به لحظه تحویل سال ذوق می کنیم؛ لحظه شماری می کردیم برای لحظه تحویل خودمان و بشنویم، دعای تحویل را از صدای نازنین تو
کاش بهارمان، با تو بهار شود ایها الربیع الایام
کاش هفت سینمان را جور دیگر می چیدیم.
چه میدانم مثلا؛
سبزی حضور تو در دل پیرمان!
دنبال 6 سین بقیه اش نباش. خداییش همان اولی به هزار تا سین و اصلا به کل الفباهای عالم می ارزد!
و ای کاش، این دل پر از ای کاش، به ای کاش هایش برسد!
و کاش شب این آرزو سحر گردد
و کاش مرد غزل خوان شهر برگردد
نه باید گفت مردان غزل خوان شهر اینجاست نزدیک تر از ما به ما
ای کاش مردم شهر برگردند
ای کاش!
راستی شرمنده ام که کلامم پر است از بگذریم و ای کاش و علامت !
گویی دلم سخت متحیر است! دل است دیگر نمی توان کاریش کرد!
بگذریم!
اگرنبینیم گناه ماست .
پیشاپیش امدن سال نورابه شما وخانواده محترم تبریک گفته سالی سرشار ازخوبی رادرکمالز ارامش در کنار خانواده از خداوند متعال برایتان ارزومندم .
انشااله که او راببینیم که دیدنش نزدیک است .