اخراجی هایی که افراطی می شوند
اخراجیهایی که افراطی میشوند!
نقد و بررسی هر اثر هنری، به دور از تعلقات فکری و علایق شخصی، کاری است بس دشوار که غالبا به خروج از محور انصاف می انجامد و باید گفت بسیار اندک اند افرادی که بدون غرض در رد یا تایید یک اثر هنری، قلم میزنند. تماشای این فیلم، مرا واداشت تا کلامی در برداشت شخصی خود از این فیلم بنویسم. مسلما موارد طرح شده توسط اینجانب خالی از اشکال نخواهد بود وامیدوارم از حیطه انصاف خارج نشده باشم.
مسعود ده نمکی را در عرصه سینما، ابتدا با مستند فقر و فحشا میشناسند؛ مستندی که شاید از لحاظ تکنیکهای سینمایی و غیره، بتوان به آن ایرادات بسیار گرفت اما، دیدن و نشان دادن واقعیت بخشی از جامعه، موجب شد تا بسیاری به خاطر این روحیه رک و صریح بودنش او را تحسین کنند و عدهای هم، از همان ابتدا، با خارج دانستن او از دایره سیاست بازی هاشان، شمشیر را برایش از رو ببندند. در اینجا هم، قصد پرداختن به فقر و فحشا و مستند بعدی او(کدام استقلال کدام پیروزی) که حرفهای بسیاری هم در خود دارد؛ ندارم. لیکن شاید کمتر کسی باور داشت؛ سازنده این مستندها، به کارگردان پرفروشترین اثر سینمایی کشور تبدیل شود و در دوران رکود گیشه، سانسهای فوق العاده را برای سینما به ارمغان آورد. اتفاقی که از سویی موجب شد تا این کارگردان، مورد حسد بسیاری از اهالی سینما واقع شود؛ که پرداختن به آرشیو این غرض ورزی ها، خارج از حوصله این نوشته است و از سوی دیگر مسئولیت و انتظارها از این کارگردان، با توجه به نسبت مستقیم قدرت و مسئولیت را؛ بالا برد.
اخراجیهای 1، با یک سنت شکنی بزرگ، رابطه تیره و تار بچههای به اصطلاح حزب اللهی را با عامه مردم تقویت کرد و با بهره گیری از طنز و بازی قوی هنرمندان محبوب ، توانست جمعیت بسیاری را با استفاده از پارمتر جاذبه، به سینما بکشد و در بین خندههای ممتد تماشاگرانی که با هر دیالوگ، خنده آنها شدت میگرفت؛ پیامهای اصلی داستان را منتقل کند و گذشته از همه انتقادها و بعضا تهمتهایی که نثار این فیلم شد؛ اثری بود قابل قبول، که برای مخاطبین خاطره خوشی را در بر داشت. خاطرهای که با شنیدن خبر ساخت اخراجیهای 2 برای اکران آن لحظه شماری میکردند. اخراجیهای 2 ارتباط خوبی با شماره قبل از خود برقرار کرد و علی رغم داستان غیرقابل باورش؛ به نظر من با نمرهای کمتر از اخراجیهای 1 نمره قبول گرفت.
اما اندر احوالات اخراجیهای 3
حکم کلی نمیدهم اما؛ متاسفانه یا خوشبختانه تا جایی که به یاد دارم تمامی آثار سینمایی شماره دار یا بهتر بگویم فیلم سینمایی های سریالی یا ادامه دار، هر چه جلوتر رفتهاند با نوعی استهلاک چه از نظر مخاطب چه از حیث موضوع مواجه شدهاند.
اگر فیلم را توهمی از واقعیت بدانیم که بسته به هنر عوامل سازنده فیلم، تماشاچی در آن غرق میشود تا پیامهای اصلی داستان را دریافت کند؛ شاید اکثر کسانی که اخراجیهای 3 را، به عنوان یک فیلم تماشا کردند، از ابتدا تا باز شدن درهای خروج، دچار نوعی سردرگمی ناشی از شروع و پایان نامشخص فیلمنامه شدند. علی رغم اینکه بازی گرفته شده از بازیگران، نسبت به شمارههای قبل قویترو نشان از افزایش تجربه کارگردان داشت؛ اما ضعف فیلمنامه و عدم انسجام داستان به خصوص در آغاز و پایان ماجرا، مشهود است. شاید کثرت موضوعات طرح شده در فیلم به قدری است که؛ کارگردان و نویسنده فیلم را از پرداختن عمیق به فیلمنامه و داستان، بازداشته و فیلم بیشتر به دریایی با عمق چند سانتی متر میماند تا چاهی به عمق چند متر!
درباره اخراجیهای 3 به ذکر چند نکته بسنده میکنم.
1. به گفته شهید مرتضی آوینی، فیلم برای ایجاد ارتباط با مخاطب خود، نیازمند جذابیت است. جذابیتی که بدون آن سینما و فیلمی تحقق نمییابد. باید گفت جذابیت شرط لازم برای سینما است اما شرط کافی نیست و در نتیجه نمیتوان حکمی کلی پیرامون آن صادر کرد. پس در پاسخ به این پرسش که آیا فروش بالای یک فیلم، معیار خوب بودن آن است یا خیر؟ با اندکی تامل پاسخ منفی میدهیم و این یعنی؛ فیلم و سینما عین جذابیت نیست.
اگر بپذیریم که، جاذبیت سینما از جانبی به داستان برمیگردد، از جانبی دیگر به تصویر و از جانب سوم به این ملغمهای که از ترکیب داستان و تصویر پدید آمده و میتواند توهمی از واقعیت را ایجاد کند آنگاه در باره اخراجیهای 3 می توان گفت فیلم از حیث پارامتر نخست برخلاف شمارههای قبلش نمره خوبی نمیگیرد چراکه ذات داستان که همواره بین دو مقوله عبرت و غفلت شناور است در اخراجیهای 3 از این دید، پا در هواست! زیرا اولا شروع و پایان مناسبی ندارد و ثانیا آنقدر به موضوعات متنوع اشاره شده که شاید بتوان گفت فیلم، داستانی ندارد.
از دیدگاه تصویر، با وجود بازیگران برجسته و مهمتر از آن، بازی گرفتن مناسب از آنها؛ فیلم قابل قبول است. اما از حیث سوم، با توجه به پرداختهای ضعیف داستان، که طنز اخراجیها را به سمت و سوی یک کاریکاتور اغراق آمیز از واقعیت سوق میدهد موجب عدم توانایی ایجاد ارتباط مناسب با مخاطب میشود. مثلا در نشان دادن چهره صدا و سیما، آنقدر اغراق آمیز کار میکند که بیشتر به نوعی خالی کردن دق و دلی یا پرداختی سطحی و آماتور میماند تا پرداختی طنز به مقوله رسانهی به اصطاح ملی! یا پرداختن به فریب کاری نامزدها و روشهای تبلیغاتیشان آنقدر غیرواقعی است که تلاش برای باور آنها، مخاطب را دچار نوعی زدگی میکند که دیگر رمقی برای هم ذات پنداری با داستان برایش باقی نمیگذارد.
ایجاد جذابیت در سینما بیش از هرچیز از نیازهای انسان بهره میگیرد و یکی از این نیازها یا به عبارت دیگرضعفهای انسان، نیاز غریضی او به تکرار خوش آمدهاست. به نظر نگارنده، اخراجیهای 3 بیش از آنکه استقلال جذابیت داشته باشد؛ جذابیتش را مرهون بهره گیری از نیاز ذکر شده و خاطرات شیرین اخراجیهای 1 و 2 است. سکانسهای بعضا کش دار و بی مزهای که بیشتر به درد چرت زدن میخورد در سالن تاریک سینمایی که کمتر صدای خنده از آن شنیده شد؛ دلیلی است بر این مدعا؛ و اگر بگویید هدف خندان مخاطب نبود و قص علی هذا؛ میگویم پس چرا اسمش را گذاشتهاید اخراجیها3!
2. شاید یکی از بزرگترین معضلات ده نمکی به عنوان یک سینماگر به صورت خاص و در مقیاس عامتر در سینمای ایران مشکل عظیمی است به نام، رو بازی کردن. در سینمای پیشرفتهای که با ابزار نرم، بدیهیترین موضوعات را هم به صورت غیرمستقیم به مخاطب تزریق میکنند؛ سینمای کشورمان به قدری رو بازی میکند که حال مخاطب را از شنیدن حرفهای تکراری دگرگون میکند! کاری که نه فقط در عرصه سینما بلکه از سیستمهای آموزشی کشور تا بالاترین عرصههای اجرایی و سیاسی را در برگفته است و خدا میداند کی قرار است متوجه شویم که اثرگذارترین پیام، غیرمسیتقیم ترین و هنرمندانهترین پیام است.
گرچه کارگردان با قاطی کردن کدهای مربوط به روزگار خودمان، توانایی تشخیص مصداق را برای مخاطب دشوار کرد که مثلا فلان کاندید، آقای "ا" است یا فلانی آقای "م" و "ک" و "ر"؛
اما، روند به کارگیری کلمات و اصطلاحات تکراری در اخراجیها به قدری در ذوق میزند که تنها عاملی که موجب میشود تا آخر فیلم روی صندلی بنشینی خاطره ذهنی دو اثر قبل کارگردان است. سخن این نیست که مطالبی چون، فاصله طبقاتی، ملی نبودن و مشکلات صدا و سیما، فریب کاری نامزدهای انتخاباتی، پرستیژ روشنفکری، آقازادهها و تبعیض قضایی، نقش شبکههای اجتماعی، کارناوالها و میتینگهایی که با هیئت مخلوط میشوند، آزادی اندیشه با چاشنی قر، خرافه گرایی و پیش بینی سوسماری، استفاده ابزاری از بازیگران و خوانندگان، حفظ ظاهر و شعار گرایی، واسطه گری و مصلحت سنجیهای از بالا، مفقود الاثر کردن قهرمانان و ... مسائلی است غیرقابل طرح؛ لیکن بحث برسر نحوه پرداختن به آنهاست به گونهای که اثر گذار باشد و الا کیست که حداقلی از موارد فوق را نداند. اینقدر شنیدهایم و خواندهایم و گفتهاند که به اسمشان هم آلرژی گرفتهایم.
هنر یعنی طرح مسائلی که حتی می توانند تکراری باشند؛ به گونهای که تکراری نباشد! والا به نظر من به تصویر کشیدن برخی تکیه کلامهای مثلا جالب مثل، الاغ زاده، همراهی مردم و همگامی مسئولین، ایجاد بک گراند با خانمها، هدفمند کردن روابط دختر و پسر، ازدواجهای فوق العاده موقت و مسائل خاک برسری ؛ که نشد طنز!
همین میشود که طنزتان به سمت نوعی لودگی و فکاهی میرود و تفاوت شما با افراطیها میشود حضور شریفی نیا و نهایتا همین متلکهایی که در بالا اشاره شد.
3. چیزی که در اخراجیهای 3 کم دیدیم؛ جای کمرنگ صحبتهایی از جنس میرزا بود. مخاطب انتظار دارد با هر حرف سیدمرتضی حرف حساب بشنود و معراجی شدن اخراجی ها را به چشم ببیند.
متاسفانه لااله را نسبتا خوب ادا کردید اما الا الله را نه! نفیها را کردید به قول معروف دشمن را زدید اما کجاست آن اسطورهای که به جای آنچه خراب کردید؛ باید علم شود. نکند جدی جدی معتقدید «حالا که با زبون دشمن حرف میزنن، یکی رو می خوان مثل خودشون».
صرف پخش کردن 5 دقیقه آهنگ در سکانس پایانی و چندتا شعاربرای شهدا، البته همان هم بیشتر به خالی کردن دق و دلی میآمد تا یادی از شهدا، نمیتواند به فیلم رنگ جنگ و شهادت دهد. شاید قصد شما این نبوده اما با گروگانگیری جانبازان که البته بیشتر شبیه گروگانگیری بچهها بود، تقلیدی ناشیانه از آژانس شیشهای به ذهنم متبادر گردید و بازهم این سوال را در ذهن ایجاد کرد که پیام اصلی و هدف ساخت اخراجی های 3 چه بود؟
4. با پذیرش عنصر جذابیت به عنوان یک اصل در هنر، که سینما نیز، اثرگذاری روی مخاطب خود را، وامدار آنست؛ سخن اینجاست که؛ آیا این جذابیت هرچه باشد، مقبول است؟ تا کجا میتوان از این جذابیتها سود برد و آیا حد و حریمی برای آن قائل هسیتم؟
آیا مسعود ده نمکی به عنوان کارگردانی که داعیه مذهبی بودن و ... دارد؛ این حریمها را رعایت کرده است یا خیر؟ سوال بنده از آقای ده نمکی این است چه لزومی برای تمسخر نمادهای مذهبی برای ایجاد جذابیت در فیلم وجود دارد؟ چرا باید در فیلم شما، مداحی، که مختص ائمه اطهار است برای خنداندن مخاطب حرمت شکنی شود؟ تفاوت شما با افرادی که حرمت لباس روحانیت را با موسیقی میشکنند و یا طرز صحبت کردن فلان عالم و فلان مداح و مادر شهید را به تمسخر میگیرند در چیست؟ چرا از چهره جانبازان عزیز ما که افتخارهای این ملت اند؛ به بهانه صداقت و پاکیشان، افرادی شوت و منگ ساختید که وسط برنامه تلویزیونی همسرشان را به مضحکترین وجه صدا بزنند تا مخاطبتان به زور لبخند بزند؟ و خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل! در فیلم شما تفاوت بسیجی با اراذل و اوباش در ریش خلاصه میشود. واقعا آدمهای ارزشی جامعه ما مثل روحانی فیلم یا سکوت میکنند و کنج یک مسجد به روزشماری مرگ مشغولند ویا مثل اسطوره فیلم سید مرتضی مدام پا پس میکشند؟ واقعا اینقدر قحطی موضوع برای ایجاد جذابیت پیش آمده که باید دست به دامن سوسن خانم شوید؟ پرداختن به مسائل خاک برسری چه لزومی دارد؟
و اگر بگویید اینها واقعیتهای جامعه ماست میگویم حق نداریم به همه واقعیت های جامعه بپردازیم.
درجایی از فیلم سیدمرتضی خطاب به دانشجوی آقازاده میگوید برای خروج از کلاس باید اجازه بگیری تا دیگران فکر نکنند پشتت به جایی گرم است. آیا اجازه می دهید که برای ما هم این سوال طرح شود که کدام کارگردان جز ده نمکی جرئت تمسخر موارد ذکر شده را دارد؟
در پایان برای تمامی فعالین و زحمت کشان عرصه هنر اسلامی، آرزوی موفقیت و توفیق روز افزون دارم. امید است با نگاهی منصفانه به نقدها و انتقادهای طرح شده، در راستای برطرف کردن اشکالات و ایرادات وارده برآییم و هنر اصیل ایرانی اسلامی خود را به آثاری قابل عرضه برای جهانیان مبدل گردانیم.
والسلام علی من اتبع الهدی
تبریک مرا به خاطر نقد واقعا "منصفانه تان " را بپذیرید
با اینکه هنوز این فیلم را ندیده ام ول یحرف و حدیثهای فراونی پشت سر آن وجود دارد فیلمی که به خاطر رکرود شکنی مردم آن جامعه مورد هتاکی جناح مخالف قرار میگیرد همان چیزی که شاید این فیلم میخواست بگوید ,به پرده رفتن این فیلم و به وجود امدن جناح سیاسی در سینما ان را تکرار کرد
نمیدانم چرا برای اصلاح ابرو چشم را کور میکینم
اولین فیلمی با طنز سیاسی سینمای ایران را سیاسی کرد کلا و این اصلا خوب نیست
خود فیلم را هنوز ندیده ام ولی نداشتن داستانی منسجم بدون دیدن این فیلم در ان واضح است
موفق باشید