محبت مس وجود را طلا می کند
به نام خداوندی که از نهان و آشکارمان آگاه است
نقد آثار هنری، که سینما نیز یکی از آنها محسوب می شود کاری است بس دشوار که نیاز به شناخت دقیق هنر در درجه اول و ثانیا اشراف بر ابعاد مختلف عوامل موثر بر خلق اثر هنری دارد.
بحث را از جایی شروع میکنم که لازمه پرداخت به هر فیلم و به طور کلی تر، هر اثر هنری می باشد و آن شناخت دقیق عوامل موثر بر یک اثر هنری است. برای مثال در یک تابلوی هنری شاید بتوان گفت تنها عامل اثر گذار شخص نقاش است که به تاثیر از محیط اطراف و نوع جهان بینی اش، نقش آنچه را از عالم می بیند بر چارچوب محدود بوم سفید می کشد. اما در عرصه فیلم سازی، نقاد دیگر نه با یک نفر و چند پارامتر اثرگذار، بلکه با مجموعه ای از عوامل و افراد موثر روبه رو است که نقش هرکدام می تواند کلیت اثر را دست خوش تغییر کند.
به نظر نگارنده اولین فرد موثر در یک اثر سینمایی نویسنده داستان است که ایده کلی داستان را می دهد و در مراحل بعد این کارگردان است که با آنچه که از داستان نویسنده در ذهن خود تصور میکند باید بازی مورد نظر ذهن خویش را از بازیگرانی که غالبا بازی، گر هستند بگیرد و در این راه یکی از عوامل موثر، تهیه کننده ای است که با وسع مالی و ارتباطاتش، به نزدیک شدن خروجی بازیگران با ذهن کارگردان کمک میکند ( هرچه بازیگران قدرتمندتری را در اختیار بگیرد به کار کارگردان کمک کرده و سایر موارد موثر بر یکی شدن آنچه در ذهن نویسنده و کارگردان و بازیگر است با آنچه در پرده نمایش داده می شود) در اینجا نه قصد پرداختن به نقش هریک از عوامل فیلم را دارم و نه اصلا اطلاعات درستی از این مقوله هایی که دانستنشان برای امثال ما واجب است .
اما در پاسخ به ادعای یکی از روحانیون گرامی در توجه به یکی بودن تهیه کننده فیلم طلا و مس با فیلم مارمولک و استنتاج ایشان مبنی بر اینکه این فیلم توطئه ایست در جهت تخریب روحانیت که توسط یک شخص انجام میشود و آن کسی نیست جز منوچهر محمدی! باید گفت، این قیاس مع الفارغ است. چراکه بین اهالی سینما معروف است که کارگردان خدای فیلم است. هرچند باید توجه داشت فیلمنامهنویس جوان طلا و مس ( حامد منوچهری) در مورد نگارش آن میگوید: «با توجه به این که منوچهر محمدی (تهیه کننده) در بیشتر کارهایی که تهیه کرده، ایده اولیه داستان را پیشنهاد کرده، در این کار نیز ایده اولیه توسط ایشان مطرح شد که آن قدر جذاب و تأثیرگذار بود که برای نگارش این فیلمنامه از ایشان فرصت خواستم. با توافقی که با همایون اسعدیان به عمل آمد، نگارش این فیلمنامه آغاز شد. با توجه به حساسیت موضوع این داستان و همچنین حساسیت تهیهکننده و کارگردان این کار که در طول نگارش فیلمنامه نیز مرا همراهی میکردند، زمان نگارش این فیلمنامه از زمان اختصاص یافته برای یک فیلمنامه معمولی فراتر رفت و البته بیتجربگی و وسواس من هم مزید بر علت شد و عملاً مراحل تولید به تعویق افتاد تا نگارش به صورت کامل به پایان برسد.» و این موارد با اداعای فوق متناقض است!
باتوجه به اینکه داستان فیلم را دوستان همه دیده اند و خوانده اند از ذکر داستان خودداری کرده و فقط به چند نکته در این فیلم اشاره میکنم.
یکی از نقدهایی که غالبا توسط قشر مذهبی به این فیلم وارد شده، صحنه هایی است که در آنها ظاهرا شان و منزلت مقام روحانیت پایین آمده و یا صحنه هایی که شاید نوعی جذابیت مجازی و طنز داشته است؛ اگر به این نکته توجه کنیم که فیلم باید برای مخاطب به معنای عوام الناسی که آوینی سینما را نیازمند جلب توجه آنان می داند؛ جذابیت داشته باشد؛ فیلم طلا و مس نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست.
نکته ای که این دوستان به آن توجه ندارند اینست که اساسا مخاطب فیلم کیست؟ باید پذیرفت که اگر فیلم را برای مخاطب عام می سازیم برای جلب توجه آنان نیازمندیم تا از برخی سکانس های جذاب برای جذب ایشان و با هدف انتقال پیام اصلی داستان استفاده کنیم. یعنی اساسا نمی توان فیلمی ساخت که 100٪ پر از نکات عبرت آموز و اخلاقی باشد چراکه ظرفیت مخاطب عام, آن را نمی پذیرد. گاه مجبور هستیم برای زدن یک حرف چندین ساعت با انواع و انحا گوناگون, مقدمه چینی مطابق با سلیقه مخاطب داشته باشیم که فیلم طلا و مس از این حیث به عقیده اینجانب بسیار خوب کار کرده است. نه مقدمه چینی را از یاد برده تا بدون برقراری ارتباط با مخاطب، به زور به او بفهماند که مثلا آقا سید شخصی است از بطن جامعه و کار درست و نه مقدمه را آنقدر کش دار کرده که مخاطب پای فیلم چرت بزند.
در برخی نقدهای بازهم غالبا مذهبی, به این موضوع اشاره شده که فرزند سالاری در خانواده روحانیت، پناه بردن یک روحانی جهت انجام اموری از خانواده به آهنگهای خارجی و غیر شرعی، تعلیم گرفتن ابراز احساسات روحانی فیلم به خانواده خود از یک پرستار بدحجاب، انجام امور مثبت اجتماعی توسط فرد روحانی در اوقاتی بدون لباس روحانیت، نمایش تحقیر و تمسخر روحانی سید فیلم در جامعه، انفعال روحانیت در اثرگذاری بر جامعه و ... نشان از توطئه ای علیه روحانیت دارد حال آنکه باید دید در ساخت فیلم هایی چون طلا و مس هدف چیست؟ آیا قرار است از یک روحانی که غالب مخاطبین با پیش زمینه های معمولاغیرواقعی روزی چند بار با ایشان تعامل دارند؛ اسطورگانی دست نیافتنی ترسیم شود که درک آنان برای هیچ مخاطبی امکان پذیر نیست و یا واقعیتی از زندگی یک نمونه از ایشان است در جهت ارائه برخی پیام های محتوایی فیلم.
به نظر بنده نگاه فوق که از هر صحنه فیلم, برداشتی توطئه گونه داشته باشد نوعی توهم توطئه است و همین تفکر موجب جدایی بیش از پیش روحانیت با مردم میشود. طلا و مس با نشان دادن آنچه مردم در زندگی روزمره شان یا دیده اند و یا میبینند؛ به مخاطب می قبولاند که فیلم یک اثر واقعی از زندگی طبیعی سیدی است که عشق پاک او به خانواده اش موجب رشد او شده و حتی محبت او به همسر و خانواده از صحبت های درس یک استاد اخلاق در رشد او موثرتر است.
مخاطبی که در ابتدای فیلم با نوعی بدگمانی نسبت به جایگاه روحانیت وارد سالن سینما میشود در آخر فیلم با یک حس پشیمانی و احساس صمیمیت و نزدیکی به روحانیت از سالن خارج می شود و این یعنی اسعدیان توانسته رابطه روحانیت و مخاطب را بهبود بخشد.
سکانس هایی چون قرض گرفتن پول، عوض کردن پوشک بچه، دعوای سید و همسرش و ... صحنه هایی است آشنا برای مخاطب ایرانی، که موجب برقراری ارتباط قوی با فیلم میشود و زمینه ای فوق العاده برای القای پیام های محوری فیلم را برای سازنده فراهم می آورد. و اگر فرض کنیم اصلی ترین پیام داستان عمل به دانسته ایست ساده ( محبت به خانواده) که موجبات رشد فرد را فراهم میکند؛ فیلم وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده. همین پیام به ظاهر ساده, که بارها توسط پیر معرفت آیت الله بهجت گفته شد که " به آنچه میدانید عمل کنید"؛ در فیلم به زیبایی به مخاطبی که با فیلم و شخصیت های آن به واسطه ایجاد فضای مناسب, عجین شده؛ منتقل میشود. صحنه آخر فیلم که سید پشت در کلاس ( و نه در پای منبر) می فهمد که محبت و بغض و کینه باید فقط برای خدا باشد به قدری تاثیر گذار است که شاید چندین جلسه سخنرانی و کتاب نتواند اثر دیدن این جفت کردن کفش ها توسط سید را بر مخاطب بگذارد و بی انصافی است که این صحنه ها را همه و همه ندید بگیریم و بگوییم چرا در فلان صحنه سید پشت نیسان می نشیند و این توهین به مقام روحانیت است !!!
در واقع این صحنه و صحنه هایی شبیه این, مثل خجالت عاطفه از لباس پدرش که چه مطلوب ما باشد و چه نباشد؛ واقعیتی است که در جامعه وجود دارد؛ به مخاطب می فهماند که قرار نیست این فیلم به زور چهره های دست نیافتنی و اسطوره مانند به او غالب کند و با نشان دادن برخی واقعیات, اعتماد او را برای انتقال پیام های اصلی داستان جلب میکند.
به نظر اینجانب بزرگ ترین خیانت به قشر روحانی جدا کردن آن از مردم است بزرگ ترین خیانت نرده ایست که در نماز جمعه میکشند و روحانیون صاحب منصب را از مردم جدا میکنند؛ بزرگ ترین خیانت ایجاد عصمتی است دروغین از جامعه روحانیت که موجب ایجاد ترس از روبه رویی با ایشان است. بزرگترین خیانت به روحانیت دادن وقت ملاقات با علما است. کجا آیت الله قاضی اینجور زندگی کردند؟ کجا علامه طباطبایی از مردم نبوده اند؟ مگر غالب علمای ما زارع نبوده اند؟ مگر مدرس برای امرار معاش ,آب حوض نمی کشید؟ این وهن روحانیت است؟ مسافرکشی دوست سید توهین است؟ عوض کردن پوشک بچه و کمک به همسر توهین محسوب میشود؟ بگذریم
آقای منوچهر محمدی از معدود تهیه کننده هایی هستند که در طول سالها تهیه کنندگی از مسیر انقلاب و مبانی اسلامی تعرض نکرده اند که شاهد آن بسیاری از فیلم های آقای حاتمی کیا است که در سالهای گذشته با تهیه کنندگی ایشان تولید شده است.آقای محمدی سالها هم کلام و مرید حضرت آیت الله علی صفایی حائری(عین صاد) بوده اند که شاید مشی طلبگی ساده و خاص آن بزرگوار موجب شده است روحانیت را موضوع فیلم های اخیرشان قرار دهند...خدمتی که به نظر حقیر در کل، اتفاق خوشایندی است و جای تقدیر بسیار دارد که توانسته عموم مردم جامعه را با واقعیت زندگی روحانیون آشنا نماید(هرچند در بعضی موارد اشتباهاتی هم داشته مثل عنوان فیلم مارمولک که قطعا عنوان مناسبی برای آن فیلم نبود.) (این قسمت را از یکی از نقدها انتخاب کردم)
به نظر بنده بسیاری از اظهار نظرهای در مورد این فیلم بسیار بدینانه هستند مثلا در اظهار نظری منصوب به یکی از روحانیون عزیز؛ میخوانیم چرا همیشه وسط صحبت های سید صدای تام و جری می آید! ( انصافا پرداخت به این موضوعات بی انصافی محض است) اگر بخواهیم با نگاه استاد این صحنه را تحلیل کنیم که این موزیک روی دوندگی های سیدرضا مفهوم خاصی دارد(احتمالا منظور استاد تمسخر سید رضا است)پس باید این را هم نتیجه بگیریم که چون کارتون در حال پخش، تام و جری است و سازندگان تام و جری صهیونیست ها هستند پس دیگر بحث را ادامه ندهیم و برویم سراغ این فیلمساز صهیونیستی و ترتیبش را بدهیم! (بماند که همه ی ماها با تام و جری بزرگ شده ایم و از صهیونیست ها هم نفرت داریم!) خداییش چند نفر از شما همچین حسی دارید؟
شما این کلمات را ببینید « یه عمری همه دنبال کلید بهشت می گردن، دنبال گنج، دنبال کیمیا، دنبال راز و رمز سعادت، ولی جایی دنبالش می گردن که نیست... آنچه تو گنجش توهم می کنی از توهم گنج را گم می کنی کل قضیه خلاصه ش یک کلمه ست، تو بگو کلید، بگو رمز، اینقدر که می پیچونی پیچیده نیست...
خداوند متعال رمزش رو تو یک کلمه به موسی ع فرمود... فرمود محبت واسه خاطر من، عداوت هم واسه خاطر من. اینکه فرمودن ولایت رمز قبولی همه اعماله یعنی همین،
دوست داشتن واسه خاطر خدا، یعنی هر کی رو خدا دوست داره تو هم دوست داشته باشی، یعنی ترازوی دلت بشه خدا، محبت واسه خاطر خدا، نه واسه چشم و ابرو و خط و خال، حتی نه واسه دل خودت... فقط واسه خاطر خدا.... اگه معیار و میزان محبت خدا باشه، اگه قدرم نبینی باز عمل می کنی... اگه ناسپاسی هم ببینی باز عمل می کنی.. اونهایی که تو رفاقت، وسط کار کم می آرن، واسه اینه که به خاطر خدا نکردن، اگر نه، تو این وادی هر چی بیشتر مبتلا شی، مقرب تر می شی... از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود اون کیمیا که همه دنبالش می گردن محبته، باقی اش بی راهه ست، سنگلاخه... حالا فهمیدی قربونت برم که چرا می گم: بشوی اوراق اگر هم درس مایی؟!... ها... که علم عشق در دفتر نباشد
کجای اینها زدن دین و دیانت است؟ نمی دانم شاید هم ما به قول استاد ساده لوح هسیتیم!!! نامگذاری فیلم واقعا متناسب با فیلم و زیباست. محبت برای خدا کیمیای وجود انسان را از مس, طلا می کند
من به خودی خود این قدر بی مهری به آثار مذهبی در اوضاع فعلی که سینمای ما در لجنزار بی فکری و ابتذال و پول زایی فرو رفته را نمی فهمم!!! ( آنهم از افراد مذهبی) کاش خود این افراد چیزی برای ارائه داشتند! والا نشستن بالای گود و فرمان دادن به چپ کردن حریف کاری ندارد! واقعا برخی از این اظهارات نظرها اگر مضحک نباشند نشان دهنده بدینی وحشتناک این حضرات است. آمریکایی خواندن اسلام نشان داده شده در فیلم یا اینکه این فیلم افکار سروش و موسوی ( که بعید می دانم این فرد اصلا فکر داشته باشید که کسی بخواهد افکار نداشته اش را دنبال کند) ادعاهایی است بس عجیب و بی پایه.
بنده در تمامی این فیلم نشانی بر ترویج بی حجابی ندیدیم و حتی بر حسن دقت کارگردان مبنی بر نشان ندادن اتاق خواب احسنت گفتم. یا در صحنه ای که زهراسادات در بیمارستان است سید دست به سمت روسری می برد تا موهای او را مرتب کند و دوربین بلافاصله می چرخد. خوب این نشان دهنده احترام به حرمت این موضوع هاست. در جایی دیگر بیان می کنند " که اینها چرا به جای نمایش وجه عاطفی زندگی روحانیت، خون دل خوردن یک روحانی به خاطر نشر دین را نمایش ندادهاند!" به نظر می رسد از این پس هرکس قصد فیلم ساختن دارد باید اول با آقایان مشورت کند که میل حضرات به چه سمت و سویی است تا سوژه فیلم شود!!! و بگذریم که چرا این افراد اینقدر که نسبت به انحرافات عمیق فیلم هایی اینچنینی حساس اند؛ درباره فیلم های سخیف کیلویی سکوت اختیار میکنند.
محمدی در سخنانی گفت : " اصلیترین وجهی که در ذهن من برای ساخت این فیلم وجود داشته، این است که بتوانم حرکتی داشته باشم تا به یک نگاه تعادل در جامعه برسیم و همچنین در مقابل نگاههای تلخی که به یکدیگر داریم، زندگی را راحتتر بسازیم. " و این یک نگاه مثبت دینی و اخلاقی است. و در جایی می گوید " فیلم «طلا و مس» یک جور دیدن یا تمرین بهتر دیدن و دوباره دیدن است."
مسلما فیلم ضعف هایی دارد. شاید نقش پرستار و به خصوص ورود او به خانه سید از نقاط ضعف اساسی فیلم بود که یا بد به آن پرداخته شد یا اصلا ضرورتی بر وجود آن نبود هرچند متلک های تلخ پرستار یادآور متلک های تلخی است که در جامعه کم شنیده نمی شود و برخورد سیدرضا با آنها ترازوی قضاوت را به سمت روحانیت سنگین کرد و این یک حمایت است نه تخریب! و یا نی نای نای کردن همسر سید اصلا لزومی برای طرح نداشت و بازی مهران رجبی در فیلم باور پذیر نبود اما به نظرم باید همه موارد فیلم را در کنار هم و کل فیلم را در کنار فیلم های مبتذل و بی ارزشی چون افراطی ها و شب شیشه ای و ملودی و ... دید.
اینجانب درمورد نقد نظری دارم که در نقد اکثر موضوعات به کار می آید یکبار هست که ما نقد را جهت بهبود و ارتقا اثر انجام می دهیم و در اینجا باید انرا با یک اثر ایده آل هنری مقایسه کرد و اینجا می توان گفت که مثلا چرا در 6 ,7 صحنه فیلم ما تشییع میت داریم و این نوعی زدگی در مخاطب ایجاد می کند و یا فضای خشکی که در حوزه به نمایش در آمد که در واقع اینچنین نیست ( هرچند در پاسخ به آن می توان گفت که سید رضا روز اولی است که به حوزه آمده) و... اینها همه و همه در آثار بعدی فرد اثر خواهد داشت و این نقدها اگر با هدف خیرخواهی انجام شود موجب پیشرفت میشود
اما دسته دوم نقد, نقد نسبی است که با توجه به وضعیت موجود و امکانات در دسترس عوامل سازنده و با مقایسه با سایر آثار سینمای موجود در سینمای ایران به فیلم نگاه کنیم که از این منظر و در میان گستره فیلم های سینمایی فارسی که دست کمی از فیلم های فارسی قبل از انقلا ب ندارند؛ فیلم طلا و مس با اختلافی چشم گیر نمره قبولی خواهد گرفت و عدم اشاره مدعیان شریعت مداری به آنها و برخوردهای بی مهرانه با این آثار کار را به جایی می رساند که به قول اهالی هنر کمر هنرمند زیربار نقدهای بی جا می شکند و آن میشود که منطق جای خود را به پرخاش می دهد و برای این کلام مصداق های فراوانی وجود دارد.
در آخر اشاره ای هم به متن فیلمنامه دارم که علی رغم تازه کار بودن فیلم نامه نویس جوان, انصافا یک فیلمنامه قابل باور است و با ریتم خوب و اوج و فرودهای مناسبی که دارد و به قول اهالی سینما یک درام زیباست که در ذوق نمی زند و باید به حامد محمدی بابت ان احسنت گفت. در پایان نظر بنده پیرامون طلا و مس فیلمی است که علی رغم اینکه بهتر بود برخی موارد را با دقت بیشتری دنبال میکرد اثری است ارزشی که در سینمای امروز ما کمتر یافت می شود و حرکتی است مثبت به سمت سینمای دینی و امید است روزی به سمت سینمایی حرکت کنیم که سینما ما به سمت دینی شدن حرکت کند