قلاده های طلا، یک 30نمایی سیاسی
قلاده های طلا، یک 30نمایی سیاسی
بررسی آثار هنری، که سینما نیز یکی از آنها محسوب می شود؛ کاری است بس دشوار، که نیاز به شناخت دقیق هنر در درجه اول و ثانیا اشراف بر ابعاد مختلف عواملِ موثر بر خلقِ اثرِ هنری دارد و صد البته اگر دو مورد فوق محقق شود، همواره باید به این روایت نورانی امیرمومنان نیز توجه داشت که حبّ شی یُعمی و یُصم.
سخن را از جایی شروع میکنم که لازمه ی پرداخت به هر فیلم و به طور کلی تر، هر اثر هنری می باشد و آن شناخت دقیقِ عواملِ موثر بر یک اثر هنری است. برای مثال در یک تابلوی هنری، شاید بتوان گفت تنها عامل اثر گذار شخص نقاش است که به تاثیر از محیط اطراف و نوع جهان بینی اش، نقش آنچه را از عالم می بیند بر چارچوب محدود بوم سفید می کشد. اما در عرصه فیلم سازی، دیگر نه با یک نفر و چند پارامتر اثرگذار، بلکه با مجموعه ای از عوامل و افراد موثر روبه رو هستیم که نقش هرکدام می تواند کلیت اثر را دست خوش تغییر کند.
با این حال با توجه به وضعیت نامطلوب حاکم در فضای نقد رسانه ها، که به جای نقدهای منصفانه و منطقی، بیش تر به غرض ورزی های شخصی و اِعمال سو نیات می پردازند، از بررسی تاریخچه کاری عوامل فیلم خودداری کرده و البته در همین ابتدا برائت خود را از اعمال وقحیانه ای چون فحاشی و ایجاد کمپ هایی ابراز تنفر از عوامل اجرایی فیلم اعلام میکنم و این قبیل کارها را مصداق عدم وجود روحیه نقادی و تحمل نظر مخالف دانسته و به خود و سایر دوستان یادآور می شوم؛ انجام اموری چون تحریم یک فیلم، بیش تر به فرو کردن انگشت در گوش نزدیک است تا به مصداق آیه مبارکه و بشّر عیادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه!
در این یادداشت مختصر، با فرض مطلع بودن خوانندگان گرامی، از پرداخت ماهیتی به مقوله سینما به عنوان جامعی از هنرها، چشم پوشی کرده و صرفا به بیان برخی نکات در باره فیلم قلاده های طلا می پردازیم و البته با توجه به اینکه این فیلم در حال اکران است؛ مسلما قصد بازگویی داستان فیلم را نخواهیم داشت. انشاالله پس از اکران فیلم در یادداشتی آن را دقیق تر بررسی می کنیم.
قلاده های طلا را می توان از دو جنبه بررسی کرد. نخست با یک نگاه مطلق گرا و ایده آل سنج، ساخته طالبی را با ساخته های روز سینمای جهان بسینجیم و سپس از منظری دیگر، فیلم را با نگاهی نسبی و واقع بینانه، در میان آثار موجود در سینمای فعلی مورد ارزیابی قرار دهیم.
از منظر اول، باید قلاده های طلا را با ژانرهای های پلیسی و معمایی روز جهان سنجید و البته واقعی بودن بسیاری از اتفاقات موجود در فیلم و جنبه سیاسی آن، شما را به اجبار به سمت ژانرهای سیاسی- مستند، سوق خواهد داد. داستان فیلم که در حقیقت شامل ایده کلی فیلم می باشد؛ با توجه به معمایی بودن داستان، از قوت قابل قبولی برخوردار است به گونه ای که مخاطب را تا لحظات پایانی فیلم در جستجویی کشف رمز داستان با خود همراه می کند. لازم به ذکر است در سینمای روز جهان، ساخت آثاری از این دست، دشوارترین نوع فیلمنامه نویسی را تشکیل می دهد؛ چراکه باید با اوج و فرودهای مناسب داستان و ایجاد تعادل و البته استفاده غیرافراطی از قوه وهم مخاطب، او را روی صندلی های سینما بنشاند.
از این حیث، به عقیده نگارنده فیلمنامه قلاده های طلا موفق بوده است، اگرچه عدم تناسب خانوداده فرد جاسوس با نحوه عملکرد او، کمی توی ذوق بیننده می زند و درک آن برای مخاطب ایرانی سنتی تا حدی سخت است اما روال سریع داستان موجب شده تا این مطلب زیاد به چشم مخاطب نیاید و باید گفت طالبی از عهده آن به خوبی برآمده است به گونه ای که مخاطبی که برای اولین بار به تماشای فیلم می نشیند، به اجبار تا انتهای فیلم در جستجوی واقعیت معماها خواهد بود و همین امر موجب غفلت وی از بسیاری از نکات فیلم می شود تا قلاده های طلا به فیلمی مبدل گردد که تماشای دوباره آن حاوی نکاتی است که با دیدن یکباره میسر نمی شود!
اما از نگاه نقد نسبی، کافیست تا اطلاعی دست و پا شکسته از فیلم های تولیدی سینمای داخل داشته باشید تا در میان سیل آثار مبتذلی که برای دستیابی به فروش بیش تر، از تمسک به هیچ وسیله ای چشم پوشی نمی کنند، قلاده های طلا را در کنار یکی دو اثر انگشت شمار دیگر، جز استثناهای سینمای ایران بدانیم! باید گفت، سینما قبل از هرچیز یک هنر است. هنری که چه مقبول ما باشد و چه نباشد؛ جامعی است از سایر هنرها و هنر رسانه ایست برای رساندن فکر و عقیده. پس اگر سینما را به مثابه چاقوی تیزی برای ابراز عقاید و البته اثرگذاری بدانیم؛ مسلما این وسیله اگر در دست جراحی حاذق باشد جان می دهد و اگر دست نابلدی مغرض باشد؛ جان می گیرد. اما در سینمایی که درآمدسازی و شهرت طلبی، جایگزین پیشبرد آرمان های یک ملت شود؛ چاقوی تیز سینما، جان عقاید نسل جوان را خواهد گرفت و کار به جایی می رسد که سینماگر، برای جلب توجه مخاطب، از هر وسیله ناصوابی استفاده کرده و به جای شرمساری از استعمال شوخی های جنسی و رکیک در ساخته اش؛ با وقاحت خود را انسانی رکیک و متعلق به سینمایی سخیف می داند! همین می شود که سرتاپای سینما و تلویزیونمان مملو از آثاری است با ماهیتی فکاهی و هزل گونه؛ که لودگی را به جای طنز به خورد مخاطب مسلمانی می دهد که قرار است مشمول و عباد الرحمنی باشد که هم عن الغو معرضون اند؛ برای آشنایی بیش تر با وضعیت فعلی سینمای ایران شما را به یادداشت «زجری که از فجر میکشیم!» ارجاع می دهم و با مقدمه طرح شده چنین استنتاج می کنم که قلاده های طلا چه از حیث ساخت و موارد فنی سینما و چه از لحاظ قوت فیلمنامه و عقبه فکری و البته مستند، فاصله بسیاری با میانگین کیفی سینمای ایران دارد و نتیجتا در بیابان قحطی فیلم های سینمایی دارای فکر، قلاده های طلا نعمتی است برای سینمای ایران!
از دیگر نکاتی که درباب ساخته طالبی باید به آن اشاره کرد، غلبه وجه سینمایی ساخته بر وجه سیاسی آن است. به عبارت دیگر سازنده بیش از آنکه در پی نگاهی ابزارگونه به سینما برای ابراز عجولانه عقایدش باشد تا سیاست بازی های مرسوم جامعه را در غالب یک اثر سینمایی و البته به صورت شعارگونه مطرح کند، با شناخت ظرفیت های سینما و استفاده از اصل انتقال غیرمستقیم مفاهیم، در چارچوب یک داستان مستند، به مخاطب این اجازه را می دهد تا با رجوع به دانسته های پیشین خود، و با استفاده از قدرت عقل و منطقش، اسنتاجی واقعی از سینمایی قلاده های طلا پیدا کند. کاری که معمولا در سینمای ایران و حتی پرفروش ترین اثر سینمایی کشور به آن توجه نمی شود و غالبا سازنده در برابر پتانسیل عظیم سینما خود را گم کرده و با افراط و تفریط، دچار شعار زدگی می شود. قلاده های طلا با استفاده از یک داستان قوی بیش از آنکه یک سیاست بازی سینمایی باشد، یک اثر سینمایی سیاسی است!
اگر فیلم را توهمی از واقعیت بدانیم که بسته به هنر عوامل سازنده، تماشاچی در آن غرق می شود تا پیام های اصلی داستان را دریافت کند؛ طالبی با خلق داستای معمایی و مستند در همراه کردن تماشاچی با خود موفق بوده است. قطع یقین، فیلم برای ایجاد ارتباط با مخاطب خود، نیازمند جذابیت است. جذابیتی که بدون آن سینما و فیلمی تحقق نمی یابد و اصلا جذابیت، شرط لازم برای سینما است و ایجاد این جذابیت در سینما، بیش از هرچیز از نیازهای انسان بهره می گیرد اما برخلاف روال های معمول؛ طالبی، این جذابیت را نه از طریق تمسک به هر وسیله نامبارکی چون؛ لوده گری ها و پرخاشگری ها؛ بلکه با تحریک متعادل قوه وهمیه و تصویرپردازی قدرتمند، فراهم کرده است؛ آنچنانکه تماشاچی به راحتی همراه داستان شده و تا آخر، پا به پای شخصیت ها خود را درگیرِ این روایت واقعی می بیند.
باید گفت؛ اگر بپذیریم، جذابیت سینما از جانبی به داستان برمیگردد، از جانبی دیگر به تصویر و از جانب سوم به این ملغمه ای که از ترکیب داستان و تصویر پدید آمده و می تواند توهمی از واقعیت را ایجاد کند؛ طالبی اولا با روایت داستانی پلیسی، معمایی و مستند و ثانیا با بهره گیری از تصویربرداری باورپذیر و حرفه ای و نهایتا ترکیب هنرمندانه این دو، جذابیت اثر را صد چندان کرده است.
یکی دیگر از نکات قابل اهمیت قلاده های طلا، نگاه ماکروسکوپیک و از بالا به مسائلی می باشد که معمولا نگاه ما به آن ها نگاه خردی است. طالبی با نگاهی کلی به قضایای فتنه 88، خود را از درگیری با دعواهای سیاسی مرسوم و جناح بازی ها رها کرده و بیش تر فرصت طلبی جریان های مخالف نظام از مجاهد خلق گرفته تا سلطنت طلب و سازمان های جاسوسی انگلیس و حتی هم جنس بازان، را به صورت داستانی و مستند به تصویر کشیده است. این مطلب فرصت کافی را به مخطاب می دهد تا خارج از علقه های شخصی به گروه های خاص، نقش دشمنان قسم خورده کشورش را در جدیت عناد و بدخواهی بیش تر درک کند.
ساختار مستند گونه فیلم، اگرچه خالی از اعمال نظرهای شخصی سازنده نمی باشد اما، در کل نگاهی منصفانه به قضایای انتخابات 88 دارد. البته می توان این حق را به سازنده داد تا در ساخته خود برخی از دغدغه های اصلیش را بیان کند اما هرچه فیلم از تربیونی برای پخش شعارهای سازنده به سمت داستانی برای روایت غیرمستقیمِ مطلوب عوامل آن پیش برود؛ مسلما اثر درخورتری خواهد بود. با این حال با نگاهی نسبی نسبت سایر آثار سینمایی کشورمان، طالبی را می توان از حیث بیان موضوعات جناحی تا حد زیادی امین دانست، چه آنجا که راهپیمایی 25 خرداد را به تصویر می کشد و چه آنجا که همه معترضان را اغتشاش گر ندانسته و چهره آنان را سیاه نشان نمی دهد.
از دیگر نکات حائز اهمیت قلاده های طلا، شخصیت رسانه ای و اطلاعات سیاسی کارگردان است که موجب شده تا این داشته ها در ترکیب با وجهه سینمایی طالبی، منتج به پلان هایی به شدت سیاسی و البته سینمایی بشود که حاوی نکات قدرتمندی است. طالبی در برخی صحنه های فیلم، از حیث بیان غیرمستقیم و سینمایی عقایدش، در سطح سینمای روز جهان حاضر شده است. برای مثال گفتگوی سفیر انگلستان و مترجم تحت استخدام این سفارت، حاوی نکات فراوانی چون، اشاره به نفوذ و برنامه ریزی دشمن در دانشگاه ها، حوزه ها و خصوصا دانشجویان خارج از کشور و استعمار نوین انگلیس می باشد. اشاره سفیر به حجاب مترجم و اینکه حجاب را پرچم مسلمانان دانست، از دیگر نکات عمیق طرح شده در فیلم است. کارگردان برخلاف سایر آثاری که در مورد فتنه 88 ساخته شده، به خوبی از پس شلوغی اتفاقات و هیجانات بر آمده وبا یک ساخته منسج و هدفدار، نه تنها مخاطبش را بمباران شعاری نمی کند بلکه با روایت یک داستان رازآلود، او را به غرض اصلی خود که توجه دادن به دخالت دشمنان خارجی در کشور است؛ می رساند.
با این همه یکی از نکات قابل تامل در باب قلاده های طلا، عکس العمل های نامعقول شکل گرفته درباره آن است، از تحریم های علیه آن گرفته تا اهانت های ریز و درشت به بازیگران فیلم! به عقیده نگارنده با توجه به ماهیت بی منطق این قبیل کارها از طرف افرادی که خود را سردمداران آزادی می خوانند و حق ابتذال را جز حقوق ابتدایی هر خودشیفته ای می دانند؛ بیش از هرچیز نشات گرفته از ترس مقابله با آگاهی مردم است چراکه ساخته طالبی در شفاف سازی اتفاقات فتنه 88 بسیار موفق و قوی ظاهر شده است و صد البته افرادی که خود را از روشن شدن برخی مسائل متضرر می بینند از هر وسیله ای استفاده خواهند کرد تا به تخریب جبهه مقابل بپردازند و کار به جایی می رسد که یک رسانه خبری، با رسانه ای خواندن سازنده، وجه رسانه ای طالبی را نقطه ای منفی در کارنامه وی می داند، حال آنکه امرار معاش خود این افراد، از رسانه های در ظاهر رسانه است! و البته رسانه ای که صاحبان اصلی آن، در طی 33 از گذشت انقلاب اسلامی، همواره از رویارویی با جریان های دانشجویی واهمه داشته است، باید هم از همراهی دانشجویان با طلابی در هراس باشد! خلاصه آنکه، سردرگمی و عملکرد نامعقول و وقیح این دست افراد در برابر ساخته طالبی، نشان از موفقیت این اثر در ابراز عقاید سازنده و افشای ماهیت پلید برخی جریانات قلاده دار دارد.
در پایان باید گفت عدم جدیت در حمایت جریان های تاثیرگذار از ساخته های درون جبهه انقلاب اسلامی، قصرانی است نابخشودنی، که کم ترین نتیجه آن، دلسرد کردن افرادی است از جنس شیخ طادی ها و طالبی ها تا ساخته هایشان، صیدِ غفلت و تسامح جریان حزب الله شود. در شرایطی که جبهه جریان های منحرف، به شدت در چهره سازی افراد ناصلاح خود فعال است؛ سکوت و بیخیالی جریان های فرهنگی و سیاسی حزب الله، واقعا جای بسی تاسّف دارد. تاسّفی که مسلّما به راحتی جبران نمی شود و خدا می داند چه بر سر طالبی ها و حانمی کیاها و شیخ طادی ها خواهد آورد!
و خدا کند این سهل انگاری ها و غفلت ها، ما را مصداق صحابه ای نکند که امیرالمومنین خطاب به ایشان فرمود: به خدا قسم حاضرم ده نفر از شما را با یک از شامیان معاوضه کنم؛ که آنان بر باطل خود متّفق اند و شما بر مواضع حقّ خود متفرّقید!
و بگذریم که آن را که عیان است چه حاجت به بیان است و در خانه ی فهم اگر کس است؛ یک حرف بس است!
سلام علیکم
" فرصت ناراحت کردن دیگران در هر روز صدها بار بدست میاید و فرصت خوشحال کردن دیگران در هر سال یک بار "