مادر یعنی مادر!
وقتی مردم شهر کاالنعام اند،
بل هم اضل!
در و دیوار سبقت می گیرند
تا السّابقونَ السّابقون شوند؛
برای تبرّک شدن!
قحطی محبت که باشد؛
مسمار از همه مقرّب تر است!
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ
وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ؟!
نه حَسنِین و نه زینبِین!
فضّه هم ورم بازو را ندید!
بعضی زیارت ها
خواندنشان کنار هر حرمی مستحب است!
کلّنا نورا واحدا است دیگر!
اما علی جان!
امشبی را زهرایت مهمان باباست!
تصدّقت، امین الله نخوان!
صاحب امر کن فیکون که باشی؛
مستجاب الدّعوه ای!
دیر و زود دارد،
سوخت و سوز نه!
اول ذی الحجه گفت:
پیر شوید پای هم!
9 سال نشد!
34 ساله و 18 ساله،
پیــــــــــــر شدند!
مادر که نباشد،
بچه ها گرسنه می مانند و تشنه!
همین که آمد، سیراب می شوند!
از وقتی رفته ای،
حسین تشنه است!
تا بینه و بین السما کالدّخان نشده،
برگرد مادر!
گاهی وقت ها دو دست هم صدا ندارد!
اصلا ید الله باید 4 تا باشد!
نام حبیبه الله سنگین است!
بال شکسته اش سنگین تر!
شنیده ای انا و علی من شجره واحدا؟
علیٌّ منّی و انا مِن علی!
دست خدا و دست محمد ندارد!
إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ!
بیچاره که شدی بخوان یا غیاث المستغیثین !
خدا را چه دیدی!
شاید دو تا یدالله از آستین مصطفی دستگیر که نه!
فاطمه گیر شد!
امانتی را که پس داد؛
دستان خاکی اش را به هم زد بوتراب!
آخر کار علی است
اولِ بسم الله ِ زینب!
6 ماهه و غلاف شمیر و غسل شبانه!
روی نیلی و معجر خاکی و بهانه!
اول ِ آماده باش ِ زینب است!
نقل قول؛
فرقی نمیکند؛
در کوچههای مدینه یا در کوچه های منامه؛
دست شُرطههای حجاز، همیشه سنگین است
وای که داغدار چه مادریم!
مطالبتان عجب دلنشین اند...
دستتان درد نکند...
با افتخار لینک شدید. اگر صلاح دانستید ما را با نام "ســــــــــقــّــــا" لینک بفرمایید.