حدیث ِ بوریا ...
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۰۰ ق.ظ
وسط ِ معرکه ی گودال؛ جمعی جمع اند!
فقال الرّسول لابنته الفاطمه؛
انّی وجد فی بدنی حــــُـــزنا
مادر اما به جای کسا؛
بوریا آورده بود ...
سادسشان*روی نی؛
امّن یجیب ِ غیرت میگفت ...
عمو که رفت؛ همه چیز عوض شد انگار!
اینجا سه ساله ها
دور ِ سر ِ بابا می گردند ...
فقال الرّسول لابنته الفاطمه؛
انّی وجد فی بدنی حــــُـــزنا
مادر اما به جای کسا؛
بوریا آورده بود ...
سادسشان*روی نی؛
امّن یجیب ِ غیرت میگفت ...
عمو که رفت؛ همه چیز عوض شد انگار!
اینجا سه ساله ها
دور ِ سر ِ بابا می گردند ...
* روایت است در حدیث شریف بوریا؛ که از آن هنگام که حضرت ِ علمدار ؛ جناب ِ ارباب را اخی خواند؛
اذن ِ ورود ِ سقا هم امضا شد!
گاهی یک نفر تمام دنیاست
و چه وصف ناپذیر است دنیایی همچون علمدار، سقا، قمر...
عمویی از جنس عباس...