تربت الـ حـ سـ یــ ن






تربت الـ حـ سـ یــ ن

کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند
از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود؛
هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی
کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود
همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد!
و این یعنی معنای موتوا قبل ان تموتوا

كلّ يوم اگر براي ما عاشوراست و كلّ ارض كــربلا، سلام هاي مقدّس ِ صبح و شام ِ حضرت ِ ناحيه، سرّ ِ خون - اشك هاي جناب ِ صاحب (عـجّل الله فرجه الشّريف) اند ... أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبي طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبيهِ وَ خَليفَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الاَْزْكِيآءُ ... أَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الدّينِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِياتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ ... أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَخيهِ الْمَسْمُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْكَبيرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضيـعِ الصَّغيرِ ... أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّليبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَريبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلينَ فِى الْفَلَواتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفان ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزّاكِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَليلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِي الْمَهْدِ ميكآئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُكِثَتْ ذِمَّـتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين ... أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ فِى الْفَلَواتِ ... تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ ... وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا السِّباعُ الضّـارِياتُ ... أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِك ...

سلام

چند خطی مینویسم از روی دلتنگی از دیار عشقی که مسافرش بودم , هر چند که شنیدن(خواندن)کی بود مانند دیدن...

از نجف بگویم از ایوان طلا , صحن و سرا, مرقد و بارگاه , از حرم آقا......دلم پر میکشد برای شب های حرم مولا ,برای دعای کمیل علی در حرمش, برای آن گوشه ای که می نشستم و خیره میشدم به گنبدش و به این می اندیشیدم که چه کوته فکر بودند مردم عرب و چه بزرگ مردی بود علی....چه سنگ دل بودند آنهایی که سنگ را پاسخ سلام میدانستد و چه قلب رئوفی داشت علی که لبخند را پاسخ بی مهریشان میداد....چه شب و روزهایی داشت علی با زهرا و بی زهرا.....

نجف که میگویم دلم هوایی میشود برای آن صحن و سرا....

سامرا.......غربت که میگوید یعنی سامرا ........مظلومیت یعنی سامرا........آه از نهادت بلند میشود وقتی که از میان کوچه ای که سنی ساخته از جنس بغض و نفرت و کینه نسبت به شیعه باید بگذری تا برسی به وصال یار و باید تحمل کنی این احساس را....... وقتی رسیدی به صحن و سرا, آه کشیدن کم است برای این حرم ویران شده, برای ضریح نداشته , برای ایوان طلای نیمه......

کاظمین.......در نگاه اول چشم برداشتن از این گنبد زیبا , از این صحن و سرای با صفا سخت است و لذت میبری از برقی که گنبدها میزنند اما ,دوباره آه میکشی برای سامرایی که در زمانی نه چندان دور همانند کاظمین چشم ها را خیره میکرده اما اکنون......

اما اینجا یک حس آشنا داری.....حال و هوای امام رضا......این مرقد و بارگاه پدر و پسر اما رضا دلت را هوایی میکند برای صحن انقلاب و صدای نقاره ها...........

و کربلا.........میسوزم و مینویسم کربلا رو عشقه........

محل خیمه ها,تل زینبیه,گودی قتل گاه و حرم امام حسین,بین الحرمین و حرم قمربنی هاشم......و زینب!!

تصور میکنی که چندین و چندبار این مسیر را طی کرده زینب کبری و اکنون تو در این مسیر خدایی قدم میگذاری......باورش سخت است........

بین الحرمین....آنجا که میایستی, مات و مبهوت میمانی .....سرگردان میشوی که به کدام سو بنگری؟ به گنبد مولای بی سر یا علمدار بی دست؟؟؟ در حرم هر کدامشان که باشی دلت برای حرم دیگری میتپد....

چشم که به ضریح شش گوشه میدوزی باورت نمیشود !!! آیا این منم که رو به این ضریحی که آرزوی دیدارش را داشتم ایستادم و سلام میدهم؟؟

در حرم ابوالفضل عباس که وارد میشوی مظلومیتی خاصی را با بند بند وجودت حس میکنی و روز تاسوعا را اینجا خوب درک میکنی......

 کربلا تمام مصیبت هایی که از ابتدای عمرت شنیده ای برایت تازه میشود ,کربلا انگار غم و غصه ی تمام عالم روی قلبت سنگینی میکند, کربلا باور نکردنیست.....

کربلا بغضی راه گلویت را سد میکند و این بغض نمیشکند تا روز آخر و خداحافظی!!!! و تو هنوز مات و مبهوتی و انگار همه ی اینها یک خواب بوده و افسوس که چه زود این خواب به پایان رسید.........

موالا جان قلبم را گره زدم به ضریحتان و روحم را جا گذاشتم در صحن و سرایتان , و این جسمم است که مینویسد ,خداحافظ ای مرقد و بارگاه ,خداحافظ ای ایوان طلا............


پ.ن =اسم تمام دوستان و سفارشاتی که کرده بودند رو نوشتم و با خودم بردم به آن دیار عشق که مبادا فراموش کنم دلتنگی را, به یاد همه بودم و دعایتان کردم...

پ.ن =از دوستانی که پست قبلی رو نخوندندو دعوت کرده بودند برم وبلاگشون معذرت میخوام به خاطر عدم حضورم!!!!!!!!

پ.ن =کربلا بهشته برام اما هیچ جایی مشهدالرضا نمیشه........

پ.ن =التماس دعای فرج , یاعلی

۵۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۸۹ ، ۱۶:۵۳
تربت

http://javacl.persiangig.com/image/eyde_fetr/2v1ntbr.jpg

نشسته ام اینجا زیر آسمان رحمتت، کنج حسرت قلبی مالامال ندیدن یار

می نگرم به لحظات پایانی ضیافتی که زود پایان یافت
و عالمی که همچنان روزه دار غیبت مردیست از جنس نور
آری چه غریبانه گذشت لحظه های تنگ جدایی و چه دلگیر بود که به میهمانی ای فراخوانده شدیم که نبودیم لایق دیدار میهمان اصلی
چه دشوار بود با چشمانی یتیم ندیدن پدری مهربان، به نظاره بنشینی هلال رمضان را و دشوارتر اینکه دست از پا کوتاه تر به انتظار نشستیم نظاره هلال عید را و کجا عید است هنگامه پایان ماه رحمت که موسم غبطه است و حسرت
غبطه به حال بندگان ره یافته و آزاد شده و حسرت به حال خاسر و ضرر کرده خویش
آری چه تلخ بود سحرهای بی تو.افطار نبود افطاری که تو بر سر سفره اش نبودی
و باز هم چه خالیست جایت کنج دل شکسته ام
ابوحمزه این رمضان هم صفایی نداشت بی تو
شب قدر هم نخواستیم جز تو را وبازهم نجات نیافتیم از ظلمت هجرت در سحری
نفس هامان پر نشد از شمیم بازدمت ای نازنین
چشمان گنهکارمان آرام نگرفت به تماشای دریای جمالت
انگار نماز عید هم قرار نیست اقامه شود پشت قامت حیدریت
نگو که از عیدی هم خبری نیست که نخواستیم جز نگاه پدرانه ات را.
نمی دانم میان نجوای سحرت, لا به لای قنوت وترت, دعامان کردی یا نه؟
اما بدان آقاجان

که دل خسته تریم از فراغت‎ ‎‏ درپایان این ماه  و نبودیم اهل میهمانی حضرت دوست

چه زود گذشت سحرهای بی تو

دلمان شکست کجایی یوسف زهرا؟

حاج فتاح هم رها شد از بند و ما همچنان اسیریم. برهان ما را از زندان خویشتن یا مفک الاسری

آقا جان قدر ندانستیم و سفره برچیده شد. کوله بار گناهمان هنوز سنگینی میکند و جمع کردند بساط سفره رحمت را

رحم کن بر بیچارگی دل هایی که جلا نگرفت به شمیم رمضان
گلایه داریم از خویشتن خویش و شکوه به کجا بریم جز حریم دستان مهربانت
شکوه داریم آقا
شکوه از نفس اماره, که یک تنه ایستاد تا نرسیدیم به وصلت و هیهات که بازکنند غل و زنجیر ز پای ابلیس و یاور شود با شیطان نفس که دورترمان کنند از تو
پناه به تو ای خداوندی که به ضعفمان آگاهتری از خودمان

خدا می داند چقدر دلمان لرزید که گفتند ماه را دیدند‎ ‎و بازهم روشن نشد چشمان گناهکارمان به جمالت آسمانیت

افسوس, آنقدر که به آب و آتش زدیم تا رصد شود هلال ماه, اندکی در پی یافتن جمال قمر منیر نبودیم به تکاپویی اندک در تزکیه و خودنگهداریمان

آقا دعامان کن اگر ماه رمضان رفت با صاحب خانه باشیم دریکایک نفس های عمرمان
در این لحظات عید هم دست دعا به سوی معبود بلند کردیم و تنها تو را خواستیم
بازهم فریاد زدیم از سویدای دلی محروم از وصل محبوب که

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
و کاش شب این آرزو سحر گردد
و کاش مرد غزل خوان شهر برگردد
نه باید گفت
مردان غزل خوان شهر اینجاست نزدیک تر از ما به ما
ای کاش مردم شهر برگردند
ای کاش

۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۸۹ ، ۰۱:۵۳
تربت

بسم رب الحیدر

ایام شهادت مولای متقین امیرالمومنین اسد الله الغالب علی ابن ابی طالب رو به محضر مبارک آقا امام زمان (عج) و شیعیان و محبین حضرتش تسلیت عرض میکنم

خورشید چراغکی ز رخساره علی ست، مه نقطه کوچکی ز پرگار علی ست

http://img.tebyan.net/big/1387/06/992722219469197246832072212499995904780.jpg

نمی دانم باید از چه بنویسم این شب ها

از مردی که در اوج غربت می شود یاور غریبان. از مردی که برای وصفش کلامی درخور نمی یابم. ایستاده بر اوج عرش الهی و نوای کنت بئس العبد سر می دهد. عقل متحیر می ماند از این عظمت و دل بی تاب می شود در تنهایی مردی که تنها تر از محمد است. او را یاور بود و اکنون در اوج تنهایی بی یار مانده. مبهوط میشوم از خالقت که تو را آورد میان خلقی که نبودند لایق درک مردی خدایی.ای آسمانی به چه کار آمده بودی میان اهل زمین ؟ مگر نمی دانستی که اینان نه اهل وفای به عهداند و نه قدر می دانند وجود مبارکت را. اینجا جواب محبت فاتح خیبر بی پاسخ گذاشتن سلام است. اجرت را با سوزاندن درب خانه جواب می گویند.و خوب شد نبودی ببینی با فرزندان و اهل بیتت چه کردند این طایفه بی مهر.شمشیری که بر فرق مبارکت آرام گرفت کینه بدر و خندق بود و آه که واژگان چه ناتوانند در بیان مردی که ندای لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار تنها مدحی است الهی, درخور گوشه ای از عظمتش

مولا جان منبر این روزها دلتنگ مردیست که نوای سخن الهی اش معطر میکرد مسجد را به یاد خدا گرچه اثری نداشت بر قلب های قفل خورده.

محراب چشم انتظار سجود مردی است که نجوای شبانه اش را ملائک به نظاره می نشستند.

درب و دیوار مسجد کوفه در انتظار شنیدن مناجات مولای یا مولایت ناله سر داده

یتیمان کاشه شیر بدست بهانه پدر می گیرند...

اما

علی جان خدا را شکر که می روی از میانمان که تو نه اهل زمینی

پیامبر آمده به پیش بازت. فاطمه چشم انتظار است. محسن هم هست.

آقاجان خدا به همراهت...

کلام نور

علی (ع) ساقی سلسبیل است و پیروان و دوستانش و حتی به کسی که دوستش نیست ولی با او دشمنی ندارد می نوشاند. علی (ع) به همه فیض می دهد.

علی (ع) و فرزندانش معلم فطرت اند.

امام و قرآن هر دو تنزیل من رب العالمین هستند. آنچه از امام و قرآن می بینیم و می شناسیم تنزیل یافته حقیق آنهاست.

پیامبر به حضرت امیر فرمود: یا علی (ع) خدا را آنگونه که شایسته شناختن است نشناختن جز من و تو . و تو را آن گونه که شایسته ای نشناخت مگر خدا و من. علی (ع) تو روزه ای و من نماز ( واستعینوا بالصبر و الصلاه)

پیامبر (ص): یا علی (ع) کنت مع الانبیا سرا و معس سرا و جهرا. نوری از امیرالمومنین (ع) در سر همه دوستان اهل بیت هست که با آن نور راه خدا را می روند.

فقط انبیا مرسل و ملائک مقرب و دوستان اهل بیت که به کمال رسیده و قلبشان به ایمان امتحان شده علی (ع) را شناختند.دیگران از علی (ع) بهره می برند اما او را نمی شناسند. اینها در راه اند.

نور در خلقت یعنی نور امیرالمومنین (ع)

هر عابدی که عبادت می کند عبادتش از علی (ع) قاطی دارد. ملائکه از سفره فضل و عنایات علی (ع) روزی خوردند, هر چه پیامبر آمد از سفره علم و عنایات علی (ع) استفاده کرد. علی (ع) در سر همه انبیا بود.

خضر شاگرد مخصوص امیرالمومنین (ع) است. شیعیان با امیرالمومنین (ع) راه می روند.در ظلمات دنیا و آخرت با نور امیرالمومنین (ع) که همراهت هست کار کن.

حضرت امیر فرمود: روزگار مرا تنزیل داد سپس تنزیل داد, تا جایی که گفته میشود معاویه و علی (ع). در این عبارت حضرت, چقدر مصیبت خوابیده است و چقدر عظمت نهفته.

ذوالفقار یعنی تیغ دو دم که امیرالمومنین (ع) با یک دمش عرش را تمیز می کند و با دیگری فرش را. با یکی بالا را و با دیگری پایین را.

امیرالمومنین (ع) شمع است و محبان او پروانه اند. از پروانه سوخته ای باقی می ماند ولی شمع همه وجودش می سوزد و نور می دهد و آب میشود و جسدی از او برجا نمی ماند.

مردم رفتند دنیا را بگیرند دنیا آنها را گرفت. امیرالمومنین (ع) که از دینا کمتر نیست. شما هم اگر بروید علی (ع)را بگیرید خواهید دید علی (ع) شما را گرفت و برد.

محمد اسماعیل دولابی

یه  کلیپ تصویری خیلی زیبا از حاج محمود واویلا واویلا



۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۸۹ ، ۱۳:۴۰
تربت

http://www.bachehayeghalam.ir/UserFiles/Image/shahid_gomnam02.jpg

از سردر اصلی دانشگاه که وارد شوی مستقیم به سمت دانشکده ها، چند قدم مانده به مسجد، جایی است فاصله اش تا عرش خدا اندک

دلت که گرفت از هیاهوی دانشگاه و استاد و هم کلاسی و درس و مدرنیته و هزار مفهوم تکراری دیگر، لحظه ای نشستن کنار این معراج نظرکنندگان به وجه خدا، چه آرام می کند دل غبار گرفته ات را.

پنج پیر طریقت معرفت که هک شده روی مزارشان، تنها سن و سالی نزدیک ما و دیگر هیچ، خالیست جای نام و نشانشان، آمده اند میان مکتب رفته‎ ‎هایی که باید حالا حالاها خط بنویسند تا گذار روزگار به کجا ببرد ایشان را. و همسایمان شدند در این سرایی که نام دانش را یدک میکشد تا مساله آموزمان کنند شاید به غمزه ای
بزرگی میگفت شهدا هم مراتبی دارند!
آری براستی چه حکایت عجیبی است روایت آنان که در راه عشق، از همه چیزشان، مال و جوانی و جان گذشتند و حتی از بذل نام هم در طریق محبوب دریغ نکردند و چه متفاوت میشود معنای یک کلام در گذار زمان و عشق یکی از آنهاست که اینان تفسیرش کردند به رنگ خون و حال شده معنایش قلب های کنده شده روی هر میزو نیمکت بیچاره که آماج تیر شده اند و چشم و ابروهای بزک شده و بگذریم که حاجتی به بیان نیست آنرا که عیان است.
براستی چه قرائت های متفاوتی است از یک کلام.
چه دشوار است در این زمانه پرمدعا نوشتن از مردانی بی ادعا.در غربتشان همین بس که چون منی پای بند زنجیر تعلقات دنیا، می نویسد از رهاشدگانی که آزاد شدن از هرآنچه تعلق آور بود به بهای رستن از زندان جسم.
اما ای شهید گمنام باهمه تفاوت هامان در یک چیز مشترکیم
تو پلاکت را، نامت را، نفسانیتت را، یک کلام غیر خدا را گم کرده ای
و من, خودم را، هویتم را، راهم را، یک کلام خدا را.
تو گمنام نیستی و هستی
نیستی از آن رو که نامت، یادت و همه وجودت ثبت است بر جریده عالم و خدایی شدی و معبود را با گم نامی تناسبی نیست.
و گم نامی، میان ما که گم شدیم در کوچه پس کوچه های قیل و قال نفسانیت و هوس ها و آمال دور و دراز
راستی چه شد که گم کردی نامت را و سال های سال تنها ماندی زیر خاک
پلاکت را گم کردی یا از عظمت نظر به وجه الله، خودت را فراموش کردی و کلام «یا لیتنی لم اخلق محمدا» را به عمل مفسر شدی؟
راستی شهید
حلالمان کن که بد میزبانی هستیم و گاهی به اندازه یک سلام دادن هم وقت نداریم و آنچنان غرق بازی های بزرگسالانه و باکلاسمان هستیم که بی تفاوت از کنارت رد میشویم
انتظار نداری که برایت حمدوسوره بخوانیم؟ آخر میدانی حمد را برای آن میخوانن که مرده است و ما دل هامان مرد بس که دور افتادیم ز اصل خویش و دعامان کن باشد که باز جوییم روزگار وصل خویش
پس ای همسایه شهید
برایمان حمدی بخوان تا زنده شود دلمان به نور ایمان و صبر و معرفت
سلام برسان به همراهانت
سلامی از جنس حسرت و با طعم غبطه, به راه یافتگان حریم حضرت دوست از گم شدگان وادی غفلت

تقدیم به 5 شهید جاوید الاثر دانشگاه یزد

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۸۹ ، ۱۶:۲۴
تربت

سلام آقاجان دومین جمعه ماه مهمانی هم فرارسید و از تو خبری نرسید

 چیزی شنیدم که تمام وجودم لرزید

باید با علم و بصریت یار مهدی (عج) بود که حسین(ع) را منتظرانش کشتتند!

http://www.mahdiehtehran.ir/picgallery/mahdi/mahdi)1.jpg

در محضر کلام نورانی حاج محمد اسماعیل دولابی

امام زمان (عج) اگر دست بر سر ما بکشند علم و حلم را به درون ما می ریزند.

تا قامت  حجت خدا را نیبنی قیامت شناس نخواهی شد و از قیامت سر در نمی آوری. حتی یک روز قبل از قیامت هم شده باید قامت حجت خدا را ببینی ( قیامت قامت و قامت قیامت/ قیامت می کند آن قد و قامت/ موذن گر ببیند قامتت را / به قد قامت بماند تا قیامت)

ظاهرا می گوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت آقا می رویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم باید از پشت دیوار دنیا بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بوده است.

ما مثل بچه ای هستیم که پدرش دست او را گرفته تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند. بچه جلب ویترین مغازه ها می شود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود که دیگر پدر را نمی بیند گمان میکند پدرش گم شده است در حالیکه در واقع خودشگم شده است. انبیا و اولیا پدران خلق اندو دست خلایق را میگیرند تا آنها را از بازار دنیا به سلامت عبور دهند. غالب خلایق جلب متاع های دنیا شده اند و دست پدر را رها کرده اند و در بازار گم شده اند. امام زمان گم و غایب نشده است ما گم و محجوب شده ایم.

کسی که غیبت و حضور حجت خدا برایش یکسان باشد به حضرت راه پیدا می کند. تا وقتی شخص می خواهد حضرت بیایند و پدر آدمهای بد را در بیاورند از دیدن حضرت خبری نیست. هر وقت عبد و تسلیم شدی و فاعلیت خدا را در همه حوادث دیدی و به آن تن دادی آن وقت برای ملاقات حجت خدا آماده شده ای.

تلاطمات و نا آرامی هایی که در روزگار ما در سراسر عالم بروز نموده است حاوی بشارت بزرگی است. جهان از درد زایمان به خود می پیچد و عن قریب فرزندی را بیرون خواهد داد. سواری که از دور می آید پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود گرد و غباری که از زیر پای اسبش بر میخیزد دیده میشود. گرد و غبار ها و آشوب ها و نا آرامی های جهان در روزگار ما, خبر از نزدیک شدن فرس الحجاز یعنی امام زمان(عج) می دهد.

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۲۸
تربت

http://www.parsiblog.com/FirendsAlbum/ghazaleentezar/2vxhmjr.jpg

به ثانیه شمار این کلبه باقی مانده خیره میشوم
ثانیه ها از پی هم میگذرند جوان ها پیر میشوند، مهمانی ها یکی پس از دیگری تمام میشوند.و تمام عالم روزه دار غیبت امامیست که بشریت محروم کرده است ، خود را از درک محضرش
آری چه غریبانه میگذرد لحظه های تنگ جدایی و چه دلگیر است که به میهمانی ای فراخوانده شوی که لایق دیدار مهمان اصلی، نیستی
چه دشوار است با چشمانی یتیم ندیدن پدری مهربان، به نظاره بنشینی هلال رمضان را
چه تلخ است سحرهای بی تو.افطار نیست افطاری که تو بر سر سفره اش نباشی
آه که چقدر جایت خالیست کنج دل شکسته ام
دوست دارم رنج فراغت را فریاد بزنم
آخر آقاجان ما تفیله توایم در ماه خدا. بی تو در این سفره رنگارنگ رحمت، میلی نیست به مناجات. اشتهامان کور شد از فراغت
ابوحمزه بی تو صفایی ندارد
نجوای دعای سحر از تو شنیدن خوش است
شب قدرمان تو ای آقا پس کی می آید آن وقت سحر که نجاتمان دهی ازغصه ظلمت نفس و سیرآبمان کنی از آب حیات دیدارت در این تاریکخانه دنیا؟
یعنی میشود در این ماه نفس هامان پرشود از شمیم بازدم نازنینت؟
یعنی میشود این چشمان گنهکار اندکی آرام گیرد زیر دریای تماشای جمالت؟
میشود وجود تاریکمان نورانی شود به نوازش دستان پرمهرت؟
مولاجان راستش دلمان میخواهد نماز عید امسال را پشت قامت حیدری تو بخوانیم و خدا نکند قامتت چون حیدر خم شده باشد زیر بی مهری مدعیان انتظارت
آقاجان میخواهیم عیدی امسالمان را از تو بگیریم یک نگاه پدرانه ات بهترین تحفه است ما را
مولاجان حالا که لایق درک ظهورت نیستیم لااقل قول بده به ما
قول مردانه که ما را فراموش نکنی
میان نجواهای دعای سحرت
اولین قطره اشکی که در قنوت نماز شفعت جاری شد، ما را آنجا یاد کن
اگر آنجا نشد، هنگامه نقش بستن اولین سلام زیارت عاشورای جد تشنه ا ت در این ماه، روی لباهای مبارکت، سیراب کن دل های تشنه ی نورمان را به یادی از اهالی ظلمات
دعاکن مارا آن شویم که تو میخواهی
دعا کن شیطان نفس را رها نکنیم در این ماه بهشتی
دعا کن با هرنفس همراهت باشیم و دور نیافتیم از تو به قدر نفسی
ولی افسوس که چه دور کرده ایم خود را از تو
در بازار مکاره دنیا و قیل و قال نفس، دست پر مهرت را چون کودکی که سرگرم ویترین اسباب بازی شود رها کردیم،  به هوای دنیای بازیچه و چه دور افتادیم
اما آقاجان
حالا نگاه کن به حال خستمان به چشمانی که در پی یافتنت
به هر کس و ناکسی خیره شد
به پاهای لرزانمان نگاه کن که رنج دوری تو را فریاد میزند
به دل شکسته ای که بازیچه هوی و هوس شد
به روح غل و زنجیره شده شهوت ها
به جوانی بنگر که هر ثانیه از عمرش در اضطراب دوریت میگذراند و مدام در این التهاب است که
دارد جوان منتظرت پیر میشود
آری آقا جان براستی
دارد زمان آمدنت دیر میشود
سرت را درد نیاورم آقا یک کلام خسته ایم از خویش و محتاج نوازش پدرانه ات نه آماده درک مهمانی پرزرق و برق رحمت رمضانیم نه اصلا راستش را بخواهی اهل آن!
من کجا و درک این ماه و روضه و نماز و سحر کجا!
پس زود بیا پدر خوبم زوده زود قبل از اینکه فرزند سربه هوایت از دست برود
راستی پدرجان سوالی است کنج ذهنم که مرا سخت مشغول کرده آنچنان که دنیا مشغولم کرده!
براستی مولاجان جواب این سوال چیست؟
باید از خویش بپرسیم چرا حجت حق
خیمه را امن تر از خانه ما میداند
جواب روشن است و تلخ، گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟
اما آقا میخواهم همه دعایم در این ماه این باشد
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
و کاش شب این آرزو سحر گردد
و کاش مرد غزل خوان شهر برگردد
نه باید گفت
مردان غزل خوان شهر اینجاست نزدیک تر از ما به ما
ای کاش مردم شهر برگردند
ای کاش

۵۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۸۹ ، ۰۲:۲۶
تربت

سلام به مناسبت ماه مبارک رمضان با چند کلام ناب از مرحوم استاد محمداسماعیل دولابی در خدمتتون هستم. انشا الله استفده کنیم

ماه رمضان شهر الله و ضیافت الله است. اگر همیشه با خدا معمله داشته باشید همه ماه ها برای شما شهر الله خواهد بود و همیشه خود را در ضیافت الله مهمان خدا خواهید یافت و نفستان تسبیح و خوابتان عبادت و اعمالتان مقبول و دعایتان مستجاب خواهد بود.

از مهمان بابت آنچه در مهمانی خورده است سوال و مواخذه نمی کنند. مهمان نه در دنیا و نه در آخرت حساب و کتاب ندارد. پس صلاح در مهمان شدن است که خیر دنیا و آخرت در آن است.

وقتی مهمان میشیویم خوبست تمام عیار مهمان شویم

ما در دنیا و آخرت میهمان خدا هستیم, آداب میهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد, بعد هرجا که گفت بنشین نشست و هرچه پذیرایی کرد بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد

مهمان تا صاحبخانه را ملاقات نکرده و ندیده است فکر میکند اصلا مهمان نیست و به دزدی آمده است: لذا تا صاحبخانه را نشناخته است باید خیلی احتیاط کند. اما وقتی که صاحبخانه را شناخت و دید, دیگر هرچه خواست می خورد. تنها وظیفه میهمان اینس که هرچه صاحبخانه گفت بکند و هرچه هم به او داد بگیرد و نگوید کم است یا چیز دیگری می خواهم

در مهمانی خدا وقتی صاحبخانه را شناختی مشاهده جمال او سیرت می کند و دیگر از غذا می افتی. بدون غذا سیر و بدون ثروت غنی خواهی بود.

در دنیا اگر خودت را مهمان خدا حساب کنی و حق تعالی را میزبان, همه غصه ها می رود. چون هزار غصه به دل میزبان هست که دل مهمان از یکی از آنها خبر ندارد ( خدا هم که غصه ای ندارد)

شرط زنده ماندن غذا خوردن نیستو اصحاب کهف بیش از سیصد سال در غار خوابیدند و بدون خوردن غذا زنده ماندند. یک وقت دیدی خدا خواست ما را هم بدون غذا نگه دارد. در ماه رمضان که خدا مهمانی داد با گرسنگی از مهمانهایش پذیاریی کرد. اگر چیزی بهتر از آن بود با آن پذیاریی می کرد. هرکه مهمان خدا بشود کم کم از خوردن و آشامیدن می افتد. همه حواسش به او میرود و علم و محبت او را سیر می کند

یک شب سه نفر که فقیر بودند و تازه وارد مدینه شده بودند در مسجد پیامبر از مردم خواستند که آنها را مهمان کنند . یکی را پیامبر اکرم ( ص ) به خانه بردند . دیگری را حضرت امیر ( ع ) به منزل بردند . سومی را کسی پیدا نشد که به منزل ببرد ، لذا به ناچار در مسجد ماند و مهمان خدا شد . فردا که آن سه نفر مجدّداً به هم رسیدند از شام شب گذشته از هم سؤال کردند . اوّلی گفت من در منزل پیامبر نان و سرکه خوردم . دومی گفت من در خانه امیر المومنین نان جو و نمک خوردم . سومی گفت ولی من تا صبح هر چه به سقف مسجد نگاه کردم که بلکه خدا غذایی بفرستد چیزی نرسید و شب گذشته را گرسنه به سر بردم . جبرئیل بر پیامبر اکرم ( ص ) فرود آمد و ماجرا را برای حضرت نقل کرد و گفت خداوند فرمود من هر چه در بهشت و کائناتم گشتم غذایی را که درخور میهمانم باشد بهتر از گرسنگی نیافتم و لذا با گرسنگی از او پذیرایی کردم .

روضه ماه رمضان روح را و فطریه بدن را پاک میکند. روزه عام امساک از مفطرات است. روزه خاص امساک از صفات و اخلاق غیر الهی. روزه خاص الخاص امساک از غیر خداست. زهرچه غیر یار استغفرالله

شیعه تا به ملاقات خوبان نرسیده است روزه است. وقت ملاقات عید فطر شیه است که باید افطار کند.

از دنیا نگو, از خلق نگو, از خودت هم نگو, از خدا بگو. چند وقت که تنها از خدا بگویی اگر غیر از او چیزی هم وجود داشته باشد از یادت می رود و غیر او را فراموش می کنی.

این که پیامبر(ص) فرمود: یا لیت لم یخلق محمد(ص) شاید به این جهت بوده که حضرت عطری از خود استشمام کرده و نمی خواستند در کنار جمال و حسن خدای تعالی جمال دیگری باشد.

مومن جزایی جز قرب خدا قبول نمی کند. او همه زمین و آسمان و بهشت را گردش می کند ولی فقط طالب قرب است.

http://www.taghribnews.ir/images/docs/000022/n00022179-b.jpg



۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۸۹ ، ۱۱:۵۶
تربت

 محبت علی علیه السلام

  خداوند در قرآن کریم فرموده است بهشت جای مومنان و جهنم جایگاه کافران است. و اهل کفر داخل آتش خواهند شد .  رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: "علی قسیم الجنه" و در جایی دیگر فرمودند: "یا علی حبک ایمان و بغضک کفر" محبت علی علیه السلام  ایمان و بغض او کفر است.  حضرت این دو را جمع کردند و فرمودند: "علی قسیم الجنه و النار" یعنی هر کس بغض خلیفه ی رب العالمین را داشته باشد چون صاحب محبت است مومن و جای او در بهشت است. 

رسول اکرم (ص) فرمودند:

دوستی خدا دوستی امیرالمومنین است  و مومن از این طریق به محبت خدا راه پیدا می کند و دلی که در آن حب علی وجود داشته باشد خدا آن دل را دوست دارد و محبوب خدا خواهد بود وقتی محبوب شد آرام آرام به تمام مقاصدی که دارد خواهد رسید.این محبت شجره ی طیبه ای است از شجره ی طوبی، اصل طوبی حقیقت دین، ایمان و تقوی است.  قدرت همه حقایق عالم در وجود مبارک امام قرار داده شده است «وَ کُلَّ شَیءٍ اَحصَیناهُ فِی اِمامٍ مُبین»(12 یس)اطاعت این امام بر جن و انس واجب است. 

تفاوت اطاعت و تبعیت 

تفاوت اطاعت و تبعیت در این است که تبعیت میوه ی محبت و اطاعت میوه ی عقل و تعقل است.محبت در اطاعت دخالت دارد  ولی در روایتی از رسول اکرم (ص) داریم«العقل طاعه الله و العاقل من یطاع الله»  عقل اطاعت خداست و عاقل کسی است که مطیع خدا باشد.

تعقل یعنی بسته شدن،بستن عقاب یعنی بستن تعقل، بسته شدن به عقل است.  کسانی که محبت خدا را دارند تبعیت می کنند.

تبعیت یعنی شکل محبوب شدن و تابع کسی است که مثل محبوب راه می رود.حرف می زند، می خورد، می پوشد و مثل او تفکر می کند. 

شیعه کیست؟ 

مهم ترین مطلب در اطاعت، اطاعت از امر است.شیعه کسی است که مطیع امر باشد.ابراهیم و اسماعیل (ع) هر دو تسلیم امر شدند.دلیل قرآنی داریم که «وَ اِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَاِبراهیمَ» (83صافات) ابراهیم امتحان شد تا شیعه ی امیرالمومنین شود. 

حضرت امام صادق (ع) فرمودند: «حبنا الایمان» دوستی ما ایمان است.یعنی دوستی ما مقام امری آورده ؛ کسی که ائمه هدی علیهم السلام را دوست داشته باشد به برکت این دوستی مطیع امر می شود.  رابطه صبر و محبت  کسی که بخواهد مطیع باشد باید در راه اطاعت صبر کند حقیقت صبر نسبت دادن هر مصیبتی به خداوند متعال است.  مدرک این حرف این آیه قرآن است «وَ بَشِّرِ الصّابرینَ-اَلَّذینَ اِذا اَصابَتهُم مُصیبَه قالُوا اِنا لِله اِنَّا اِلَیهِ راجِعونَ»(155-156 بقره)

صبر سه علامت دارد که حضرت صادق در روایتی آن را بیان فرموده اند: 

انسان صابر:  1-هیچ وقت کسل نیست  2-زجر نمی کشد  3-شکوه نمی کند  رضا بالاتر از صبر است. صبر قبل از محبت است.  انسان جایی صبوری می کند که محبت ندارد یا محبتش کم است.وقتی که محبت کامل شد دیگر صبر می رود وجایش را رضا می گیرد.

دانلود مجموعه سخنرانی با موضوع فضل الله در ادامه مطلب

توصیه میکنم حتما استفاده کنید

استاد معمار منتظرین

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۸۹ ، ۱۱:۱۶
تربت

سلام امروز چندتا از دعاهای ماه مبارک و یه نرم افزار موبایل مربوط به همین ماه رو واسه دانلود میذارم دانلود کنید و لذت ببرین

دعا واسه فرج آقا فراموش نشه ها


 

دعای افتتاح                                                                                                دعای سحر 

دعای ابوحمزه                                                                                             دعای افطار

دانلود نرم افزار موبایل ماه رمضان



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۸۹ ، ۱۰:۱۲
تربت

سلام

به مناسبت پیدا شدن پدر علی تو فاصله ها هم شده, بد نیست یه یادی از شهدا کنیم

بزرگی می گفت شهدا هم در مراتب با هم متفاوت اند

مثلا شهیدی که توی آب شهید شده باشه اجر دو شهید داره چراکه شهیدی که تو خشکی شهید میشه دست کم از درد به زمین چنگ میندازه و یکمی آرومتر میشه اما شهیدی که توی آبه دیگه دستش به هیچ جا بند نیست آزاد و رها

اما

براستی چه تفاوتی است میان شهیدانی که در راه عشق خود نه تنها از جان خود گذشتند بلکه حتی نخواستند نامی از ایشان بماند. تاریخ باید به سرگذشت این مردان بی ادعا و ما به ظاهر مدعیان ادامه دهنده راهشان قضاوت کند. آه چه قضاوت تلخی که ایشان از هرچه داشتند گذشتند و ما ...

اما ای شهید گمنام ما در یک چیز شریکیم

تو پلاکت را نامت را نفسانیتت را و یک کلام غیر خدا را گم کرده ای

و من, خودم را هویتم را راهم را و یک کلام خدا را

تو گمنام نیستی و هستی. نیستی از آن جهت که نامت یادت و همه وجودت بر در عرش کبریایی معبود هک شده و خدایی شدی و معبود را ا گمنامی تناسبی نیشت و گمنامی میان ما که گم شدیم میان قیل و قال نفسانیت و هوی و هوس هامان

نه تو جاوید الوجودی و ما گم شده و گمنام و تنها...

تقدیم به شهید جاوید الاثر سید حمدالله فیاضی

http://smto.ir/wp-content/uploads/2009/01/shahid02.jpg

اگه دوست داشتین توی این پست با یه شهید گم نام درد و دل کنید

مطمئن باشید می شنوه و جوابمونو میده

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۸۹ ، ۱۴:۳۱
تربت