بسم ربّ العشق
عاشقی میگفت؛ عاشقان بهانه جویان وصل اند؛
عاشقی اگر برای ما لاف ِ بزرگی است؛ پریشانی ِ چشمانمان گواه ِ انعکاس ِ عنایت ِ محبت ِ توست!
امشب اما برای من، پر است از بهانه های عاشقی
اصلا امشب آمده ام تا با ضریح ِ نو نوارت همه ی سنگ های دلتنگی را واکنم و قول و قرارهای شبانه ی پریشانی را بگذارم و نام سیاهم را در صف اولین ِ زوار ِ ضریحش سیاهه کنم
پس حضرت ِ ضریح؛
امشب را باید سراپا گوش باشی و چشم؛ دل بدهی و دل بشنوی که حرف های ناگفته زیادند ...
پس علی الله ...
آهای تویی که حضرت ِ خدا؛ هر تکه ات را از گوشه گوشه ی عالم دستچین ِ یداللّهی کرده است تا تبرّک ِ دردانه ی وتر الموترش باشی؛
اول سلام!
سلامی از جنس ِ همه ی سلام هایی که از شام 10 ام محرم سال 61 هجری تا همین امروز ِ 1443 امین سال ِ غیبت حضرت منتقم (عج) صبح و شام، فطرس وار به سوی مضجع ِ شریفش رهسپارند ...
سلامی به دل سوختگی شام های غریبانه ی خیام های سوخته
و سلامی به وسعت دلتنگی حضرت ِ خواهر
جناب ضریح؛
حتما می دانی که ضریح بودن و ضریح ماندن ادبی دارد و آدابی
آداب ضریح داری را اما باید از مزار خاکی ارباب و واژه واژه ای که حضرت ِ سجاد بر تربت ِ پاک ِ حسین نوشت بیاموزی
السّلام علی الحسین الّذی قتلوه عطشانا غریبا ...
اینجا وادی عطش هست اما خالی از باران ِ عشق نیست
کربلا مدفن ِ عشق نیست!
کربلا آتشفشان ِ خروشان و چشمه ی همیشه جاری و ساری عشق است!
کربلا قبلگاه دل های عشّاق است از بس که قدمگاه مادر است!
و تو از امروز میزبان حائری و الحائر، و ما ادراک ما الحائر؟
پس حواست باشد که با همه ی وجودت و با همه ی ذرات و ریزذراتت، باید ضریح باشی برای جگرگوشه ی مادر!
یادت باشد تو، همین تویی که برای ذره ذره ات نذر داده اند و جان داده اند؛ باید نائب الزیاره ی هرشب ِ عاشقان باشی که میدانی و نمی دانی
باید نام و نشان ِ همه ی بوسه های رسیده و نرسیده، همه ی دست های گره خورده و نخورده، همه ی دل های تبرّک شده و نشده؛ برای روز مبادای یوم الحسرة امین باشی
راستی حسرت ِ کربلا ندیده ها یادت هست؟
یادت باشد اینجا گردگیری ِ غبار ِ تربتت را جز به پلک های همیشه بارانی عشّاق نسپاری
یادت باشد به حکم ِ کلّ قد علم صلاته و تسبیحه؛ اینجا صلاة و تسبیح عالم ندای وا حسینای زینبی است
و یادت باشد مزار حسین، مزار ِ خیلی هاست و در میانه ی این خیلی ها، یکی هست که خیلی آسمانی است!
یکی نشان به این نشان که چشمان ِ نازنینش صبح شام مزین است به خون - اشک های ناحیه ای
شب های جمعه اگر دیدی و اگر شناختی؛ باید قوانین علوم تجربی را برای اهلش بگذاری که کربلا محلّ تحقق امرهای کن فیکونی است!
باید تو پابوس حضرتش باشی به گل بوسه های انتظار
باید به اندازه ی همه آروزهای مستجاب ِ سه تایی عشّاق در زیر قبّه، ذکر عجّل لولیّک بگیری و سراپا تماشای جمال ِ مه وارش شوی
باید فطرس ِ سلام ِ همه ی یتیمکان ِ پدر ندیده باشی و نائب التّماشای حضرت ِ بابا
خلاصه جناب ِ ضریح،
از امشب که تو حائل و واصل عشّاق به عشقی؛
ما پارچه ی سبز محبت ِ اضظرارمان را به دانه دانه ی پنجره ها و شعبه های حسینی ات دخیل ِ انتظار زده ایم تا حضرت امّن یجیب را به شفاعت ِ یا کاشف الکرب؛ دعای تعجیل منتقم کنیم ...
اللهمّ عجّل لولیّک الفرج
نقل مضمون از اهل دلی:
شادی دل ِ پور حیدر، امین ِ مادر، غریب کسا، حضرت ِ حسن مجتبی (علیه السّلام) صلوات ...