ای کاش...
يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۸۹، ۱۲:۴۵ ب.ظ
ای نگاه تو سرشار از عطر مهمان نوازی!
زیر باران بی رحم این عشق های مجازی
کی تنور تو می خواند آواز آتش؟
کی مرا در لهیب نفس های خود می گدازی؟
کی قدم میزنی در سکوت غریبانه من؟
کی به هم می خورد نظم این شانه های موازی؟
کی به آیات آتش صدای مرا می گشایی؟
کی به مضراب خنجر گلوی مرا می نوازی؟
می توانستی ای کاش از من سراغی بگیری
می توانستی ای کاش از من شهیدی بسازی.
عبدالجبار کاکایی
۸۹/۰۱/۲۲
یه عمر توی جمکران و دعای ندبه و مسجد سهله دنبالش گشتیم
( تازه اگه گشته باشیم!) پیدا نشد
بدنیست یه سری هم توی خودمون بزنیم شاید پیدا شد!
راستی توی نماز گمشده ها پیدا میشن ای کاش گم شده اصلی خودمونو تو نماز پیدا کنیم!
راستی فکر نکنیم آقا جایی رفته باشه که بخواد برگرده برعکس
ما باید برگردیم
چه انتظار عجیبی!ما غایب او منتظر ماست!!!
چه حرفایه عجیبی زدم امروز