فاصله های احمدی ...
پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۵۴ ب.ظ
مدینه رفته ها می دانند
مدینه نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ حضرت کسا می دانند که از مزار جناب ِ احمد تا بقیع،
فاصله ایست هرچند کوتاه، اما آخرش همین چند قدم اسمش فـــــــاصله است!
و من تمام مصائب ِ نه فقط اسلام که همه ی عالم را زیر سر منحوس ِ همین فاصله ها می دانم!
آنوقت که دست ابلیس ِ ثقیفه، ریسمان ِ حرمت ِ احمد را شکست؛ دانه دانه ی تسبیح ِ کسا از هم گسست!
و تسیبح کسا همان ریسمان ِ حبل اللهی حضرت خداست که بحکم آیه های مزد رسالت، حسابی ماجور ِ امت ِ محمد شد!
نجف رفته ها می دانند
نجف نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ حضرت ِ حیدر می دانند که شاه مهره ی تسیبح رسالت، دردانه ی نام ِ علی است و علی همان مهره ی ممهور حضرت خداست که در فاصله افتادن های نامردی، اینقدر تنها ماند و ماند که تا تاویل ِ چاه ِ معطل مانده ی وبئر معطله، عروج کرد!
مدینه رفته ها نمی دانند!
مدینه نرفته ها هم نمی دانند!
اصلا احدی جز حضرت ِ بابا، نام و نشان دانه ی تسبیح مادری را نمی داند!
و دانه ی تسبیح مادری همان دانه ی 33 دانه ای ِ حضرت ِ بضعة المصطفی است که در کوچه های بنی هاشم، ضربت ِ نامردی ِ فاصله اندازی؛ دانه دانه اش را پاشید!
مدینه رفته ها می دانند
مدینه نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ مادر می دانند که حضرت مجتبی، همان دانه ی همسایه ی مادر بود در کوچه های تنگ فاصله!
کربلا رفته ها می دانند
کربلا نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ احمد می دانند که حسب حدیث ِ عشق حسین منّی، دانه ی سرخ رنگ ِ حسین، وتر الموتور دانه هاست!
و دردانه ی حسین همان دانه ی از جنس تربت است!
تربتی اعلی نه فقط از جنس کربلا که تربت الحسین، تربت ِ احمد است و تربت ِ علی، تربت ِ مادر است و تربت ِ مجتبی!
دانه های تربتی اما، وقتی از تسبیح ِ کسا جدا شوند؛ گم نمی شوند!
فاصله ها دانه ی تربتی را
تکه تکه می کنند
خـُـرد می کنند
له می کنند
بی کفن می کنند
بی عباس می کنند
مقطع الاعضا می کنند
و دست آخر حسین را حـ سـ یـ ن می کنند ...
مدینه نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ حضرت کسا می دانند که از مزار جناب ِ احمد تا بقیع،
فاصله ایست هرچند کوتاه، اما آخرش همین چند قدم اسمش فـــــــاصله است!
و من تمام مصائب ِ نه فقط اسلام که همه ی عالم را زیر سر منحوس ِ همین فاصله ها می دانم!
آنوقت که دست ابلیس ِ ثقیفه، ریسمان ِ حرمت ِ احمد را شکست؛ دانه دانه ی تسبیح ِ کسا از هم گسست!
و تسیبح کسا همان ریسمان ِ حبل اللهی حضرت خداست که بحکم آیه های مزد رسالت، حسابی ماجور ِ امت ِ محمد شد!
نجف رفته ها می دانند
نجف نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ حضرت ِ حیدر می دانند که شاه مهره ی تسیبح رسالت، دردانه ی نام ِ علی است و علی همان مهره ی ممهور حضرت خداست که در فاصله افتادن های نامردی، اینقدر تنها ماند و ماند که تا تاویل ِ چاه ِ معطل مانده ی وبئر معطله، عروج کرد!
مدینه رفته ها نمی دانند!
مدینه نرفته ها هم نمی دانند!
اصلا احدی جز حضرت ِ بابا، نام و نشان دانه ی تسبیح مادری را نمی داند!
و دانه ی تسبیح مادری همان دانه ی 33 دانه ای ِ حضرت ِ بضعة المصطفی است که در کوچه های بنی هاشم، ضربت ِ نامردی ِ فاصله اندازی؛ دانه دانه اش را پاشید!
مدینه رفته ها می دانند
مدینه نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ مادر می دانند که حضرت مجتبی، همان دانه ی همسایه ی مادر بود در کوچه های تنگ فاصله!
کربلا رفته ها می دانند
کربلا نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین ِ احمد می دانند که حسب حدیث ِ عشق حسین منّی، دانه ی سرخ رنگ ِ حسین، وتر الموتور دانه هاست!
و دردانه ی حسین همان دانه ی از جنس تربت است!
تربتی اعلی نه فقط از جنس کربلا که تربت الحسین، تربت ِ احمد است و تربت ِ علی، تربت ِ مادر است و تربت ِ مجتبی!
دانه های تربتی اما، وقتی از تسبیح ِ کسا جدا شوند؛ گم نمی شوند!
فاصله ها دانه ی تربتی را
تکه تکه می کنند
خـُـرد می کنند
له می کنند
بی کفن می کنند
بی عباس می کنند
مقطع الاعضا می کنند
و دست آخر حسین را حـ سـ یـ ن می کنند ...
دانه های تربتی اما، وقتی از تسبیح کسا جدا شوند، گم نمی شوند!
رفتن ها و رفتن ها معرفت ساز نیستند.
همه می دانند.
همه دلها می دانند.
سلام...