به این فکر کردیم که روزی هم نوبت ما میشود؟؟روزی میرسد که دست من از دنیا کوتاه میشود....شاید این چنین روزی فردا باشد...الله اعلم...تصورش قدری وحشتناک است , البته این ترس و وحشت بابت *علمت نفس ما احضرت* است و گرنه مرگ ترس ندارد , چرا که راهی است برای وصال یار....
برای دنیا چه بسیار تلاش کردیم و آخر باز هم پایمان لنگید!!!!برای آخرتمان برای نلنگیدنمان چه پیش فرستادیم؟؟؟
نکند ما را مخاطب قرار دهند و بگویند*فذوقوا ما کنتم تکنزون...* ؟؟
نکند آن چشم گریان در قیامت چشم من است؟؟
نکند مصداق *خسر دنیا و الاخرت* باشم؟؟
نکند این منم که میگویم *رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت* ؟؟
نکند اینها با من هستند*ادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فبئس مثوی المتکبرین*؟؟
خدایا به تو پناه میبرم....*یا سیدی ان وکلتنی الی نفسی هلکت*....
یا سیدی و ربی اتراک معذبی بنارک؟؟؟نه خدایا... باور نمیکنم که مرا در آتش بسوزانی , چرا که امید به رحمانیتت دارم ....چرا که یک عمر تو را به اسم ارحم الراحمین میشناسم...امید دارم با لطف و رحمانیتت و شفاعت مقربانت مصداق این آیه باشم * سلام علیک ادخلوا جنه..* امیدم را نا امید نکن ای امید نا امیدان
فاقبل عذری و ارحم شده ضری....
اما نه خدایا.....حال که میاندیشم نه دنیا را میخواهم و زر و زیورش را نه آخرت را میخواهم و بهشتش را....
من فقط تو را میخواهم و در پاسخ الیس الله بکاف عبده؟ فریاد میزنم نعم.....نعم.....
چرا که داشتن تو جبران تمام نداشتن هاست.........
خدایا دوستت دارم
پ.ن = بزرگی میگفتند انسان از زمانی که به دنیا میاد درحال نزدیک شدن به مرگ است و با هر نفسی که میکشد یک قدم به مرگ نزدیک میشود , پس خودمون رو از الان آماده کنیم شاید این فرصت یک روزه که بالا ذکر کردم برای جبران , نصیبمون نشه و اون موقعه که پشیمونی هیچ فایده ای نداره.........
پ.ن = مخاطب این پست خودم بودم...
پ.ن = میلادحضرت معصومه روبه همه ی دوستان و روز دختر رو به همه ی دختران تبریک میگم
پ.ن = جهت تعجیل در فرج آقا یک دقیقه تفکر در اعمالمان......
کربلا نامه نه شعر است؛ نه نص !
نه ادبیات است؛ نه سپید !
پناه دل بی قراریست، برای گشایش عقده های یتیمی !
با چشم نخوان
با دل هم نخوان !
جنون شرط ورود است!
خراب شدنت تضمینی است اگر، مجنون الحسین باشی!
خرده نگیر بر دل خرابمان که وماصاحبکم بمجنون
که انّنا لمجنون لِلحسین
و هذا دلیل عقلنا !
چند خطی مینویسم از روی دلتنگی از دیار عشقی که مسافرش بودم , هر چند که شنیدن(خواندن)کی بود مانند دیدن...
از نجف بگویم از ایوان طلا , صحن و سرا, مرقد و بارگاه , از حرم آقا......دلم پر میکشد برای شب های حرم مولا ,برای دعای کمیل علی در حرمش, برای آن گوشه ای که می نشستم و خیره میشدم به گنبدش و به این می اندیشیدم که چه کوته فکر بودند مردم عرب و چه بزرگ مردی بود علی....چه سنگ دل بودند آنهایی که سنگ را پاسخ سلام میدانستد و چه قلب رئوفی داشت علی که لبخند را پاسخ بی مهریشان میداد....چه شب و روزهایی داشت علی با زهرا و بی زهرا.....
نجف که میگویم دلم هوایی میشود برای آن صحن و سرا....
سامرا.......غربت که میگوید یعنی سامرا ........مظلومیت یعنی سامرا........آه از نهادت بلند میشود وقتی که از میان کوچه ای که سنی ساخته از جنس بغض و نفرت و کینه نسبت به شیعه باید بگذری تا برسی به وصال یار و باید تحمل کنی این احساس را....... وقتی رسیدی به صحن و سرا, آه کشیدن کم است برای این حرم ویران شده, برای ضریح نداشته , برای ایوان طلای نیمه......
کاظمین.......در نگاه اول چشم برداشتن از این گنبد زیبا , از این صحن و سرای با صفا سخت است و لذت میبری از برقی که گنبدها میزنند اما ,دوباره آه میکشی برای سامرایی که در زمانی نه چندان دور همانند کاظمین چشم ها را خیره میکرده اما اکنون......
اما اینجا یک حس آشنا داری.....حال و هوای امام رضا......این مرقد و بارگاه پدر و پسر اما رضا دلت را هوایی میکند برای صحن انقلاب و صدای نقاره ها...........
و کربلا.........میسوزم و مینویسم کربلا رو عشقه........
محل خیمه ها,تل زینبیه,گودی قتل گاه و حرم امام حسین,بین الحرمین و حرم قمربنی هاشم......و زینب!!
تصور میکنی که چندین و چندبار این مسیر را طی کرده زینب کبری و اکنون تو در این مسیر خدایی قدم میگذاری......باورش سخت است........
بین الحرمین....آنجا که میایستی, مات و مبهوت میمانی .....سرگردان میشوی که به کدام سو بنگری؟ به گنبد مولای بی سر یا علمدار بی دست؟؟؟ در حرم هر کدامشان که باشی دلت برای حرم دیگری میتپد....
چشم که به ضریح شش گوشه میدوزی باورت نمیشود !!! آیا این منم که رو به این ضریحی که آرزوی دیدارش را داشتم ایستادم و سلام میدهم؟؟
در حرم ابوالفضل عباس که وارد میشوی مظلومیتی خاصی را با بند بند وجودت حس میکنی و روز تاسوعا را اینجا خوب درک میکنی......
کربلا تمام مصیبت هایی که از ابتدای عمرت شنیده ای برایت تازه میشود ,کربلا انگار غم و غصه ی تمام عالم روی قلبت سنگینی میکند, کربلا باور نکردنیست.....
کربلا بغضی راه گلویت را سد میکند و این بغض نمیشکند تا روز آخر و خداحافظی!!!! و تو هنوز مات و مبهوتی و انگار همه ی اینها یک خواب بوده و افسوس که چه زود این خواب به پایان رسید.........
موالا جان قلبم را گره زدم به ضریحتان و روحم را جا گذاشتم در صحن و سرایتان , و این جسمم است که مینویسد ,خداحافظ ای مرقد و بارگاه ,خداحافظ ای ایوان طلا............
پ.ن =اسم تمام دوستان و سفارشاتی که کرده بودند رو نوشتم و با خودم بردم به آن دیار عشق که مبادا فراموش کنم دلتنگی را, به یاد همه بودم و دعایتان کردم...
پ.ن =از دوستانی که پست قبلی رو نخوندندو دعوت کرده بودند برم وبلاگشون معذرت میخوام به خاطر عدم حضورم!!!!!!!!
پ.ن =کربلا بهشته برام اما هیچ جایی مشهدالرضا نمیشه........
پ.ن =التماس دعای فرج , یاعلی