تربت الـ حـ سـ یــ ن






تربت الـ حـ سـ یــ ن

کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند
از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود؛
هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی
کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود
همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد!
و این یعنی معنای موتوا قبل ان تموتوا

كلّ يوم اگر براي ما عاشوراست و كلّ ارض كــربلا، سلام هاي مقدّس ِ صبح و شام ِ حضرت ِ ناحيه، سرّ ِ خون - اشك هاي جناب ِ صاحب (عـجّل الله فرجه الشّريف) اند ... أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبي طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبيهِ وَ خَليفَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الاَْزْكِيآءُ ... أَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الدّينِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِياتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ ... أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَخيهِ الْمَسْمُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْكَبيرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضيـعِ الصَّغيرِ ... أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّليبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَريبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلينَ فِى الْفَلَواتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفان ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزّاكِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَليلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِي الْمَهْدِ ميكآئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُكِثَتْ ذِمَّـتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين ... أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ فِى الْفَلَواتِ ... تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ ... وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا السِّباعُ الضّـارِياتُ ... أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِك ...

۱۱۵ مطلب با موضوع «دست نوشت، شاید هم دل نوشت!!!» ثبت شده است

امان از سال های جدیدی که زخم های کهنه را نو می کنند...

http://seraat.persiangig.com/image/emam%20zaman.jpg

بسم الله المحول الحوال

سلام آقای خوب لحظات تنهاییم!

دوباره وامانده از همه درهای بسته و خسته از هوای نفسی که دیگر به اسمش هم آلرژی گرفته ام؛

با سری پایین افتاده از شرم، به درگاه دست های مهربانی آمده ام که برای مثل منی، 24 ساعته وقت ملاقات میدهد؛ آنهم بدون وقت قبلی!

ویزیتش هم برای اهالی این دنیای بازیچه؛ رایگان است. دلی شکسته می خواهد و نهایتا وضویی با عشق!

راستش را بخواهی حال و حوصله ادبیات را هم ندارم. کلا این روزهای آخر سال، مثل روزهای نزدیک تاریخ تولدم، بی حوصله ام!

پس بازهم عنان قلم را به دست دلی رنجور از خویش، می دهم؛ تا بنگارد هرآنچه دل خسته اش می خواهد؛ علی الله

از گذشت عمری با سرعت باد که بگذریم؛ به سال هایی غبطه می خورم که ماه دوازدهمشان را می بییند و ماییم و حسرت دیدار ماه دوازدهممان و شعری که رژه می رود مدام از جلوی چشمان خسته دلم.

دارد زمان آمدنت دیر میشود/ دارد جوان منتظرت پیر می شود

و صد البته که خود کاهلیم که صاحب خانه ای داریم بس رئوف.

بین خودمان باشد؛ اینقدری که در هیاهوی خرید آجیل و لباس نو غرقیم، کمتر فرصتی می ماند برای خلوتمان!

شرمنده خانه تکانی عید از اوجب واجبات است و روا نیست دکارسیون خانه مان با سال نو، رنگ و رویی نگیرد از مدرنیته!

و بگذریم که، آیا شادی خرید و ملبس شدن به رخت نو؛ می ارزد به تک نگاه حسرت آلود یکی دو نفر در همین نزدیکی؟

و باز هم می گذریم که، این روزها  کل یوم عاشورا، در کل ارض کربلای بحرین مصداق یافته و شیعیانشان که گمانم کلکم حسین باشند؛ در خون اند و ما در مراسم آجیل خوران!

بیخیال بابا دم عیدی دارم روضه می خوانم؟!

اما می دانی، این روزها زمزمه هایی به گوش رسیده از لباس خون آلود یوسف!

شایعه شده یوسفی در چاه است.

شرمنده زبان قلمم نچرخید؛ یوسفی در راه است!

و خودم هم حوصله شرح و تفسیر ندارم که بگویم؛ چاه یوسف، مثلا جهل و بیخیالی ماست و و نعوذبالله خودمان در چاهش کردیم.

فرض محال که محال نیست، شاید در خیل برادران یوسفیم و هنوز، بینامین هامان 313 نشده اند.

یا به روایت دیگر، نکند تخلف کردیم از قوانین مهندسی انتظار با رشوه و باج های معصیت! و راه را اینقدر طولانی و پرپیچ خم احداث کردیم که یوسفمان 1142 سال است که در راه است و تازه انگار خبر آمدنش دارد می آید!

و چه دردناک که دیری نباشد، بشنویم؛ خبر عزیز شدنش را، در سرزمینی که اهالی اش، یوسف شناس اند و قحطی زده و دست از پا درازتر، آنچه خود داشتیم ز بیگانگانی که مقرب شده اند تمنا کنیم و نوای یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضّرو جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدّق علینا ان الله یجزی المتصدقین را با حسی سرشاز از شرم، بر لب داشته باشیم!

( کاش نام ظاهری شیعه فریبمان ندهد تا از نصرانی و اهل و سنت و دیگری و دیگری عقب بمانیم که دوره، دوره ی، السابقون السابقون است و بگذریم که چند وقتی است بعضی ها ازمان سبقت های ناجور گرفته اند و ما خوابیم!)

بازهم بگذریم که متبحر شده ایم از گذر کردن.

از چراغ قرمز راهنمایی رانندگی گرفته، تا چرغ قرمز تلک حدودالله ای که قرار بود فلا تقربوا لها !

کاش از این تابلوهای ایست، یکی دو تا، توی عمرمان می زدند تا حداقلی کمی با احتیاط عبور کنیم!

خلاصه کلام؛ یوسف زیبای فاطمه

مثل همیشه محتاجیم مولا

محتاج دعاهای پدرانه ات

خودت بهتر می دانی که محتاج چه ایم؟

شاید نیازمند خانه تکانی دلی غبار گرفته ایم؛ که صفحه سفید فطرتش، این روزها، در سیاهی ظلمات جهل و عصیان، مچاله شده!

و گمانم چنین فاجعه زیست محیطی را هیچ سفید کننده ای نتواند پاک کند جز؛ سوختن بر حسینی که اشک بی مقدارمان چو نام او گرفت؛ جلادهنده هر تاریکی است و امروز بیش از هر روز نیازمند حسینی بودنیم

ای کاش میان گردگیری دلمان نشانی از یاد گمشده ات بیابیم!

شنیده ام که گفتی، قبورنا فی قلوب شیعتنا

( و البته بگذریم که از ما تا شیعه شما، راهی است از ما تا شما، که اگر به ما باشد راهیست 1142 ساله و اگر به شما باشد راهی نیست!)

کاش به گوشه چشمت، قلب پاره پاره مان را لباس نوی تقوی بپوشانی

کاش اینقدر که برای رسیدن به لحظه تحویل سال ذوق می کنیم؛ لحظه شماری می کردیم برای لحظه تحویل خودمان و بشنویم، دعای تحویل را از صدای نازنین تو

کاش بهارمان، با تو بهار شود ایها الربیع الایام

کاش هفت سینمان را جور دیگر می چیدیم.

چه میدانم مثلا؛

سبزی حضور تو در دل پیرمان!

دنبال 6 سین بقیه اش نباش. خداییش همان اولی به هزار تا سین و اصلا به کل الفباهای عالم می ارزد!

و ای کاش، این دل پر از ای کاش، به ای کاش هایش برسد!

و کاش شب این آرزو سحر گردد

و کاش مرد غزل خوان شهر برگردد

نه باید گفت مردان غزل خوان شهر اینجاست نزدیک تر از ما به ما

ای کاش مردم شهر برگردند

ای کاش!

و ای کاش زوده زود، بشنویم نوای نازنین مردی خدایی، که نه او بر کعبه که کعبه بر او تکیه خواهد زد

آری وعده الهی نزدیک است باید مهیا شد برای لبیک نوای

یا اهل العالم انا بقیه الله . . .


راستی شرمنده ام که کلامم پر است از بگذریم و ای کاش و علامت !

گویی دلم سخت متحیر است!

دل است دیگر نمی توان کاریش کرد!

بگذریم!


یکسال بعد نوشت!

یکسال گذشت و همچنان خبری در راه است...

کارمان به کجا رسیده که باید به حال ِ بی حالِ سال پیشمان غبطه بخوریم!!!

راستی

ای چشمه نور، انشعاباتت کو؟

ای خانه ات آباد، خراباتت کو؟

در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست!

ای عشق، ستــــــــاد انتخــــــــــــابات تو کو؟

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/abasalehmadad/salamalyasin(24).jpg

 

۳۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۵۰
تربت
آهای اوسّا کریم ِ کریم!

با توام!

با تویی که؛ همیشه اینقدر چنته ات پر هست که یکی دو تا تلنگرِ مشتی توی مشتِ یدالله ایت داشته باشی تا هر اسرفوا علی انفسهمِ ناعبدی را، از خوابِ ناخوشِ غفلتش بپرانی!

خواستم بگویم ناز شصتت!

خوب زدی والله!

خودمانیم، درد تلنگرت، اوراق تر از اورقمان کرد!

خدایی این قلم شلخته ای که نوکش را سمباده نااهلی، حسابی کُل کرده، جایی نداشته و ندارد میان قلم های با صدقِ رفقایی که رفاقتشان مایه مباهت است برای مثل منی!

ما کجا و شنیدن شمه ای از بوی سیب کجا؟

با این زیارت من حیث لایحتثبی که رزقمان کردی؛

یادم دادی که گاهی اعتراف به لاف زدنم هم لاف است!

تقلای تحبُّبمان هم از کرم شماست!

کلافمان هم کلاف نیست!

پس بزن که

خنجر غمت از این خراب تر نمیزند

دل خراب من، دگر خراب تر نمیشود

http://img4up.com/up2/00313210480604738238.png


بیش تر از 6 ساعته که هی می نویسم و پاک می کنم؛ دوباره می نویسم باز پاک میکنم!

اما انگار تا ننویسم، دلم قرار نیست آروم بگیره؛

پس علی الله. هرچه بادا باد

ما که هروقت حساب کتاب کردیم خراب شد؛ اینهم روی قبلی ها...

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۰ ، ۰۴:۰۸
تربت
کعبه دل که امام مبین باشد؛

گمانم سعی و صفای این دل خراب؛

از مشهد است تا کربلا

و از کربلا تا مشهد!

و خدا نکند دل بیچاره ای میان حرمین ِ عشق

بمرید از تشنگی عصیان

که سعی و صفای اینچنینی را

زمزم عشقی باید

از جنس ماء معین اربابی مهدی نام...

اَ اَدخلُ یا عشق؟


وقتی مدینهُ العلم محمد باشد و علی باب الرّسول

وقتی بانو بضعهُ الرّسول می شود و امّ ابیها

وقتی حسین، منّی می شود و محمد من الحسین!

و وقتی مجتبی میان این سیاهه هم، غریب است!

باید دوزّاری دلت بیافتد که کلّنا نور واحدا، قانون مکرر اهل کسا است

پس عجیب نیست اگر

ویزای کربلا از دستان مبارک امام الرّئوف باشد و باب کربلا،

از باب الجوادش باز شود و آنجا بسته!

آخر ِ سعی است یا اول ِ صفا؛

خدا می داند...


دارم میرم

دارن میبرنم مشهد!

از کربلام چیزی نمونده

110 روز زیاده بخدا

خسته ام از خودم

همین!

http://s2.picofile.com/file/7252409672/2.jpg

کربلایت که رضوی باشد؛ لاجرم مهر تکمیل زیارت حرمین؛ اذن دخولِ باب الجواد است...

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۰ ، ۱۳:۰۲
تربت
شنیده ام میانِ سیل ِ بی شرمی؛

قرآنِ ناطقی نزول اجلال کرد از سرنیزه ی بغض؛

تا در تلاطم امواج ِ چشم هایی هرز!

تلاوت کند؛

به ضرباهنگ خیزران؛

اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً

حسین ای اعجاب آورترین آیتِ هستی؛

کاش میان این قلب های مَقفول؛

برای دلخوشی ناله ای از جنس ِ مَن ِ الّذی ایتمنی هم که شده؛

خوانده بودی؛

فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ...

http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64938149657357313899.jpg


نُه ِ دَه، مذکّری است برای انسان هایی از جنسِ نسیان؛

تا یادشان بماند که کلّ ارض، کربلاست و کلّ یوم عاشورا...

تهران یا کربلا، 9 دی یا 10 محرم، حسین یا سیدعلی؛

فرقی نمی کند برای آنکه؛

بصیرتش اباالفضلی است ...

۳۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۰ ، ۲۳:۲۶
تربت

دلم تشنه ی تماشای حرم است...

http://s2.picofile.com/file/7225923010/haram.jpg


کربلایت که رضوی باشد؛ لاجرم مهر تکمیل زیارت حرمین؛ اذن دخولِ باب الجواد است...

و من تابِ طولانی تر شدنِ این زیارتِ ناقص را ندارم.

همین!

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۱۳:۰۳
تربت
این وبلاگ هم برای مثل ِ منی، خوبی چیزی است والله، تا بی هیچ حساب کتابی، خالی کنم همه عقده هایم را، توی حیاطِ خلوتش!

اینجا کسی به کسی نیست تا یقه عملت را بگیرد؛ برای همه آنچه می گویی و نیستی!

هرچقدر هم که لاف بزنی، خبری نیست از میدان پرابتلای عمل!

بازار ریا آنقدر سکه می شود که کلی ملتمس دعا داری!

و تو وسط همه این احسنت ها و حسرت های صادقانه به حال ِ باحالی که نداری؛ خودت هم باور می کنی دروغ های بزرگت را!

همین می شود که یکهو دور برت می دارد و هوای منیّتی می افتد توی گلوی نفست!

تا به خودت بیایی مَشی مَرحاً می زنی میان ارض ِ وبلاگ های رفقا و آنقدر سیر فاخرانه می کنی میانِ آمال ِ نفسانی، که خودت را نزدیک ترین می بینی به تمام مختال های فخور و کم کمک دعوی الوهیت می زند به سر ِ هوای نفست!

خودمانیم، این وسط، اوسّای کریممان هم، بی تقصیر نیست!

اینقدر پوشاند و پوشاند و پوشاند، حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ...

آنقدر به رویت نیاورد و نیاورد و نیاورد تا خودت هم باور کردی تمام ثناهای جمیلی که لستَ اهل له و نشرته...

او آبروداری کرد و کرد و کرد و تو هتاکی کردی و دریدی حدوداللّهی را که قرار بود فلاتقربوا لها

خلاصه آنکه، چند وقتی است بوی منّیتی عجیب، بدجور می زند توی ذوق ِ فطرتی خاک خورده ی معصیت و بدتر اینکه، اینبار منیّت ها، بوی سیب می دهند!

الهی، اَشکوا الیک، مِن نفسی که نه حسین می شناسد و نه برای حیرانی1 دیگران، حد و مرزی قائل است!

و آخر آنکه، به حرمت اسما اللّهی که با همه مطهّر بودنشان از رجس، نیّت ناخالص و عشق آبکی این مدّعی، نزول اجلالشان داد

دعایمان کنید تا رها شویم از خویشتن ِ خویش، که بس محتاجیم به این رهایی...


طالب حیرانی1 خَلقان شدی / دستِ طمع اندر الوهیّت زدی

در هوای آنکه گویندت زهی / رشته ای بر گردن جانت زدی

http://up.vatandownload.com/images/dsn29ltes19n4chlz5zb.jpg


یتیم نوشت: امروز هم جمعه بود. مثل همه جمعه های قبلی!

اینقدر نیامدی و نیامدی، تا یتیمی کار داد دستمان بابا!

آرزو نوشت:

شنیده ام می برد تمام غم ِ عالم را، یکی گوشه چشم بابا،

دعا کنید نازنین نگاهش، مرا هم ببرد... 


بعد نوشت: راست می گفت!

قرار نیست منیت ها با این رفتن ها بروند!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۰ ، ۲۰:۲۴
تربت
مولا جان؛

از بای ِ بسم ِ الله ِ ولایت،

تا سین ِ النّاس ِ جهالت،

14 بار، با 2 تکرار!

یا به تعبیری 12 بار؛

وعده داده است؛

لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ!

یک بار اولیا الله مخاطب اند؛

یک بار الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا؛

یک بار هم فَمَن تَبِعَ هُدای؛

الّذینَ امَنوا و عَملوا الصّالحات و اقاموا الصّلوة و اتوا الزّکوة هم هستند!

بشارت داده به مَن امَنَ بالله و الیوم الاخر و عمل صالِحاً!

مَن اَسلمَ وجهه لِلّه و هو محسن نیز، ماجور اند!

و آنان که یُنفقون اموالهم فی سبیل الله اند بی منّت و اذیّت

ایّها الشَّریکُ القُرآن،

مسالهٌ یا مولای!

مگر نه اینست که زینب، بنت و اخت و عمّهَ اولیا الله است؟

مگر نه اینکه علیوار ایستاد و استقامَت علی الکَرب العظیم؟

مگر نه اینست که تَبِعَت مِن هدایت الامام؟

مگر نه اینست که بذل مهجه کرد حسینش را در راه آمَنَت بِرَبِّ الحسین و عَملت صبراً جمیلاً و اقامه نافلهً جالسا!

مگر نه اینست که آمَنت بربِّ ثار الله و نَظَرت الی یومِ الاخر ِ اخاها؟

مگر نه اینست که اسلم وجهها لوجه الله ِ الرّسول؛ که این کشته فتاده به هامون، اخا المحسنُ الزّهراست!

و مگر نه اینکه یکجا انفاق نمود تمام مال و جانش را بی منّت و میان هجوم آزار ها، ما رات الّا جمیلا؟

پس چیست رمز ِ آنکه حزن را نتوان بی زینب، معنا کردن!

خلف وعده ی اَصدَق القول است یا صَدرها معدنُ الحُزن، جَعل است؟

نکند مثل ِ حسین  که همه اش فرق می کند؛

زینب هم،

همه اش فرق می کند!

آپلود سنتر نامحدود - www.up.irannab.com


عتیقه ای یافتم باب ِلور ِپاریس!

تک تک ورق های کتابچه عمرم؛

پوسیده هجر اند!

آرام ورق بزن؛

به تار مو نه؛

به نام حسین بندند!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۰ ، ۱۴:۵۴
تربت
به حسابِ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ هم باشد؛

720 نفر کفایت می کند برای مهمان کُشی!

120000 نفر، اسراف است والله!

اگر به وعده طعام آمده اید؛

غذایتان با هیات!

بغضً لابیک را اما...


رفتن یا ماندن، مساله اینست!

کربلا جای هر بی سروپایی نیست!

برای با حسین ماندن، باید از خود بگذری!

http://www.iranuse.com/wp-content/uploads/2010/12/Pack1572.jpg


و همه مصیبت طفلان؛

باز شدن آب است...



۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۰ ، ۰۶:۲۰
تربت
از روز 7 ام، نه فقط مشک ها؛

که چشمانِ محبّانت هم، خشک می شود!

ای روضه خوان؛

تو بخوان روضه شیرمردان زینب را

بخوان از زبان گرفتن های دردانه

بخوان از عبدالّلهی که یکهو شبِ 5 ام، بردمان تا گ و د ا ل

بخوان از قاسم و قدِّ رشیدش

بخوان از طفلُ الرّضیعُ و حالِ بی حالِ رباب

بخوان از اشبه النّاس بِمحمّد!

بخوان از عمو و چشم انتظاریِ طفلان

بخوان روضه شیب الخضیب و خدّ التّریب را

بخوان و نگاه نکن به چشمان خشک و حالِ مبهوتمان!

تو بخوان...

من اما فقط،

انکار می کنم!!!


http://www.gooyait.com/uploads/Kashkool.gif

از سه روز مانده به تجلّی ِ خدا؛

آب را بستند؛

هول خیام را گرفت!

هول غیر ترس است و خوف

یکهو از پا می افتی!

شیعه هنوز شبِ هفتم هول می کند!

هولِ آب، هولِ محبّت!

دانلود صحبت های حاج محمداسماعیل دولابی

کربلا و عطش

آثار محبت امام حسین

امام حسین


همه این عکس روضه است...

گردهمایی شیرخوارگان حسینی در مصلی تهران


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۰ ، ۲۳:۳۷
تربت

http://www.askquran.ir/gallery/images/47521/1_1_65723_20090828_1693959084.jpg

شبِ سوم فرق دارد بخدا

طعمِ کوچه ای دارد، بنی هاشم نام ...

بوی زهرا می آید از قامتِ سه ساله...

یا لیتنی کنّا معک،

سنگین است برای مثل ِ منی

بی سر و پایم قبول؛

سپر که می شود باشم برای دردانه مولا...


تمامِ حزن و بغض را، اشک می کند و اشک!

سه واژه ای که وصفِ حالِ سه ساله است

گمانم همین سه تایی است؛

رمز ِ سه گانه ی الشّام، الشّام، الشّامِ زینتِ عابدان؛

مَن ِالّذی اَیتَمَنی؟

http://montazergraph.persiangig.com/%D9%85%D9%86%20%D8%A7%D9%84%D8%B0%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D9%85%D9%86%DB%8C.jpg


حسینُ مِنّی؛

اَنا مِن الحسین...

از 18 تا 3؛

وجه اشتراک؛

قامتِ دال است و سیمای نیلی؛

امِّ ابیهای محمّد و مادر ِ پدری در خرابه شام!

کلّنا نورٌ واحداً است دیگر!

فاطمه سوم؛

وَه که چقدر فاطمه ای...


یا اباعبدالله الحسین... ( زبانِ حالی از سه ساله) (+)

شهزاده خیر النّسا، رقیه بنت الاسد تصویری (+)  صوتی (+)

چو در دل دارم تمنای کربلای حسین (نوای طوبی) (+)

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۰ ، ۰۱:۰۶
تربت