مجموعه 24 سخنرانی از استاد معمار منتظرین با موضوع ویژگیهای محبین حضرت مهدی (عج)
دانلود در ادامه مطلب
مجموعه 24 سخنرانی از استاد معمار منتظرین با موضوع ویژگیهای محبین حضرت مهدی (عج)
دانلود در ادامه مطلب
الو سلام
منزل خداست؟
این منم مزاحمی که آشناست
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟
الو
دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر
صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست
دل مرا بخوان به سوی خود تا سبک شوم
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست
دوباره ...
تا خدا خداست...
قبل از حرکت نمیدانستم کجا میرویم. یعنی نمیدانستم کجای خوزستان میرویم. یک نفر هم از شلمچه زنگ زد که اینجا شایع شده رهبر آمده شلمچه
رهبر روی پل کنار نرده ایستاده بود و پشت به رودخانه؛ بقیه هم دورش جمع شده بودند و گوش میدادند. وقتی خواست برود، همه جا به جا شدند. بچه یکی از همراهان هم آنجا بود. رهبر به بچه اشاره کردند و گفتند: «مواظب باشید این یک وقت گم نشود». ما هم برگشتیم سوار ماشینها شدیم و حرکت کردیم به سمت پایگاه هوایی
بقیش در ادامه مطلب
خاطره گویی مقام معظم رهبری (حفظه الله) در کنار کرخه
1،9 مگابایت
دانلود کلیپ تصویری
کلیپ تصویری سخنان پناهیان
در مورد فتنه آخر الزمان
3gp | 5,308 |
عمار ها
wmv | 3,413 | |
3gp | 3,587 |
شهید صیاد شیرازی
به روایت همرزمانwmv | 9,008 | |
wmv | 10,999 |
wmv | 8,054 |
wmv | 5,661 |
قرار شد دین از سیاست جدانشود...
همان وقت که ابوسفیان ها از ترس جان ایمان آوردند،
همان وقت که ابو موسی ها علی(ع) را خانه نشین کردند
و آنگاه که دستان آسمان را در کوچه های مدینه بستند و خورشیدش را نیلی کردند
از همان روز ها بود که عده ای در سینه آهنگ مرگ بر اصل ولایت داشتند
در کوچه پس کوچه های تنگ وتاریک تاریخ، تو فریاد میکشیدی و میگفتی انا السبیل ولی باز بیراهه میرفتند، میگفتی این تذهبون.انگشت هاشان را درگوش فرومیبردند
ضجه میزدی که آی مردم منم اولوالامر، منم مزد رسالت ،منم قرآن ناطق
آه ولی هیچ کس گوشش بدهکار این حرف ها نبود .
راستی مگر سکولاریسم را به تو تعارف نکردند ؟مگر نگفتند بیا بیعت کن؟
تو که دلت برای حکومت لک نمیزد...
ودر کربلا
اصلا مگر نمیدانستی خودشان را به خواب زده اند؟ پس دیگر ندای هل من ناصر ینصرنی ات برای چه بود؟ چه باید میکردی از دست این جماعت نادان نماز خوان پیشانی پینه بسته ی بی تو( بی ولایت)
تو که دنیایی نداشتی که به خاطر حفظش قدرت بخواهی .از چه میترسیدند ؟میترسیدند تو رهبر شوی و زور بگویی ، میترسیدن بار خودت را ببندی ؟میترسیدند اطرافیانت به نان و نوایی برسند؟ نه پس چه مرگشان بود که نگذاشتند تو آنجا که شایسته است آنجا که لازم است بنشینی؟
چه باید میکردی؟و تو باز هم تنها ماندی !
1400سال بعد باز هم گفتند ولایت با مرگ پیامبر تمام شد...
باز هم هلهله زنان و پایکوبان شعر مرگ بر اصل ولایت سر دادند اما این بار غافل از آنکه:
ای نگاه تو سرشار از عطر مهمان نوازی!
زیر باران بی رحم این عشق های مجازی
کی تنور تو می خواند آواز آتش؟
کی مرا در لهیب نفس های خود می گدازی؟
کی قدم میزنی در سکوت غریبانه من؟
کی به هم می خورد نظم این شانه های موازی؟
کی به آیات آتش صدای مرا می گشایی؟
کی به مضراب خنجر گلوی مرا می نوازی؟
می توانستی ای کاش از من سراغی بگیری
می توانستی ای کاش از من شهیدی بسازی.
عبدالجبار کاکایی
در حرم امیر مؤمنان(ع)، امام عصر را زیارت کردم. دست مبارکشان را بوسیدم و سؤالاتی از ایشان پرسیدم. حضرت در پاسخ یکی از سؤالات فرمود:« نماز شب را بخوان.»
پرسیدم: مولای من، هرگاه که بخواهم، نمی توانم به حضورتان مشرف شوم؛ کتابی را مرحمت کنید تا طبق مطالب آن کتاب، به انجام وظیفه بپردازم.
فرمود: « کتابی به مولی محمد تاج داده ام تا به دستت برساند.»
وقتی سراغ محمد تاج رفتم و کتاب را از او گرفتم، دیدم کتاب شریف و نورانی«صحیفه سجادیه» است.
روضه المتقین،ج14
شخصی حضور پیامبر(ص) رسید. سؤالات خود را این گونه مطرح کرد :
1- چه چیزی سنگین تر از آسمان است؟
2- چه چیزی پهناورتر از زمین است؟
3- چه چیزی غنی تر و پرمایه تر از دریاست؟
4- چه چیزی سوزان تر از آتش است؟
5- چه چیزی سرد تر از مهریه(هوای بسیار سرد) است؟
6- چه چیزی سخت تر از سنگ است؟
7- چه چیزی تلخ تر از زهر است؟
پیامبر در جواب فرمودند:
1-سنگین تر از آسمان تهمت زدن به انسان پاک است.
2-وسیع تر از زمین حق است
3-غنی تر و بی نیاز تر از دریا دل قانع است.
4-سوزان تر از آتش شاه ستمگر است.
5- سردتر از مهریه نیاز پیدا کردن و محتاج شدن به آدم پست است
6- سخت تر از سنگ دل منافق است.
7-تلخ تر از زهر استقامت در مقابل دشواریهای روزگار است.
منبع: لثانی الاطبا ج5 ص245محمد نبی تویسرکانی نشریه فرهنگی راه سعادت
گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم.
گفتی: فانی قریب، من که نزدیکم. (بقره/186)
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم، کاش میشد بهت نزدیک شم.
گفتی: واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال.
هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن.(اعراف/205)
گفتم: این هم توفیق می خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفر الله لکم. دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22)
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.
گفتی: واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه. پس از خدا بخواهید ببخشدتون و بعد توبه کنید. (هود/90)
گفتم: با این همه گناه آخه چیکار می تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده. مگه نمی دونید خداست که توبه رو از بنده هاش قبول می کنه؟! (توبه/104)
گفتم: دیگه روی توبه ندارم...
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب. (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده گناه هست و پذیرنده توبه. (غافر2-3)
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعاَ. خدا همه ی گناه ها رو می بخشه. (زمر/53)
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله. به جز خدا کیه که گناهها رو ببخشه؟ (آل عمران/135)
گفتم: نمی دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم می آرم! آتیشم می زنه؛ ذوبم می کنه؛ عاشق می شم، توبه می کنم!
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین. خدا هم توبه کننده ها و هم اونایی که پاک هستن رو دوست داره. (بقره/222)
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک.
گفتی: الیس الله بکاف عبده. خدا برای بنده اش کافی نیست؟ (زمر/36)
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می تونم بکنم؟
گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروالله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما.
ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته هاش بر شما درود و رحمت می فرستن تا شما رو از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون بیارن، خدا نسبت به مؤمنین مهربونه! (احزاب/41-43)
بارالهـــــــــــا!
من خود می دانم که چه کاره ام و چه معصیت هایی که مرتکب نشده ام. در آن حین از تو خجالت نکشیده ام، در حالی که اگر در نزد بنده ای انجام می دادم، تا ابد سربلند نمی کردم؛ ولی با این همه گناه و معصیت از رحمت بی کران تو ناامید نیستم.
من بنده ای روسیاه بودم که تو مرا اکثر اوقات خوب جلوه دادی و در میان مردم آبرو بخشیدی، شکر می نمایم تو را در قبال این مهربانی.
تو راه توبه و بازگشت را به روی بندگانت باز کردی و من هم با چشمی گریان و دلی پشیمان با گذاشتن پیشانی ام به خاک، اعلام ذلیلی می کنم...
شهید علیرضا هاشم پور