تربت الـ حـ سـ یــ ن






تربت الـ حـ سـ یــ ن

کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند
از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود؛
هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی
کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود
همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد!
و این یعنی معنای موتوا قبل ان تموتوا

كلّ يوم اگر براي ما عاشوراست و كلّ ارض كــربلا، سلام هاي مقدّس ِ صبح و شام ِ حضرت ِ ناحيه، سرّ ِ خون - اشك هاي جناب ِ صاحب (عـجّل الله فرجه الشّريف) اند ... أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبي طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبيهِ وَ خَليفَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الاَْزْكِيآءُ ... أَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الدّينِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِياتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ ... أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَخيهِ الْمَسْمُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْكَبيرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضيـعِ الصَّغيرِ ... أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّليبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَريبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلينَ فِى الْفَلَواتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفان ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزّاكِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَليلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِي الْمَهْدِ ميكآئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُكِثَتْ ذِمَّـتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين ... أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ فِى الْفَلَواتِ ... تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ ... وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا السِّباعُ الضّـارِياتُ ... أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِك ...

۴۷ مطلب با موضوع «بابایی مهدی نام!» ثبت شده است

امان از سال های جدیدی که زخم های کهنه را نو می کنند...

http://seraat.persiangig.com/image/emam%20zaman.jpg

بسم الله المحول الحوال

سلام آقای خوب لحظات تنهاییم!

دوباره وامانده از همه درهای بسته و خسته از هوای نفسی که دیگر به اسمش هم آلرژی گرفته ام؛

با سری پایین افتاده از شرم، به درگاه دست های مهربانی آمده ام که برای مثل منی، 24 ساعته وقت ملاقات میدهد؛ آنهم بدون وقت قبلی!

ویزیتش هم برای اهالی این دنیای بازیچه؛ رایگان است. دلی شکسته می خواهد و نهایتا وضویی با عشق!

راستش را بخواهی حال و حوصله ادبیات را هم ندارم. کلا این روزهای آخر سال، مثل روزهای نزدیک تاریخ تولدم، بی حوصله ام!

پس بازهم عنان قلم را به دست دلی رنجور از خویش، می دهم؛ تا بنگارد هرآنچه دل خسته اش می خواهد؛ علی الله

از گذشت عمری با سرعت باد که بگذریم؛ به سال هایی غبطه می خورم که ماه دوازدهمشان را می بییند و ماییم و حسرت دیدار ماه دوازدهممان و شعری که رژه می رود مدام از جلوی چشمان خسته دلم.

دارد زمان آمدنت دیر میشود/ دارد جوان منتظرت پیر می شود

و صد البته که خود کاهلیم که صاحب خانه ای داریم بس رئوف.

بین خودمان باشد؛ اینقدری که در هیاهوی خرید آجیل و لباس نو غرقیم، کمتر فرصتی می ماند برای خلوتمان!

شرمنده خانه تکانی عید از اوجب واجبات است و روا نیست دکارسیون خانه مان با سال نو، رنگ و رویی نگیرد از مدرنیته!

و بگذریم که، آیا شادی خرید و ملبس شدن به رخت نو؛ می ارزد به تک نگاه حسرت آلود یکی دو نفر در همین نزدیکی؟

و باز هم می گذریم که، این روزها  کل یوم عاشورا، در کل ارض کربلای بحرین مصداق یافته و شیعیانشان که گمانم کلکم حسین باشند؛ در خون اند و ما در مراسم آجیل خوران!

بیخیال بابا دم عیدی دارم روضه می خوانم؟!

اما می دانی، این روزها زمزمه هایی به گوش رسیده از لباس خون آلود یوسف!

شایعه شده یوسفی در چاه است.

شرمنده زبان قلمم نچرخید؛ یوسفی در راه است!

و خودم هم حوصله شرح و تفسیر ندارم که بگویم؛ چاه یوسف، مثلا جهل و بیخیالی ماست و و نعوذبالله خودمان در چاهش کردیم.

فرض محال که محال نیست، شاید در خیل برادران یوسفیم و هنوز، بینامین هامان 313 نشده اند.

یا به روایت دیگر، نکند تخلف کردیم از قوانین مهندسی انتظار با رشوه و باج های معصیت! و راه را اینقدر طولانی و پرپیچ خم احداث کردیم که یوسفمان 1142 سال است که در راه است و تازه انگار خبر آمدنش دارد می آید!

و چه دردناک که دیری نباشد، بشنویم؛ خبر عزیز شدنش را، در سرزمینی که اهالی اش، یوسف شناس اند و قحطی زده و دست از پا درازتر، آنچه خود داشتیم ز بیگانگانی که مقرب شده اند تمنا کنیم و نوای یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضّرو جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدّق علینا ان الله یجزی المتصدقین را با حسی سرشاز از شرم، بر لب داشته باشیم!

( کاش نام ظاهری شیعه فریبمان ندهد تا از نصرانی و اهل و سنت و دیگری و دیگری عقب بمانیم که دوره، دوره ی، السابقون السابقون است و بگذریم که چند وقتی است بعضی ها ازمان سبقت های ناجور گرفته اند و ما خوابیم!)

بازهم بگذریم که متبحر شده ایم از گذر کردن.

از چراغ قرمز راهنمایی رانندگی گرفته، تا چرغ قرمز تلک حدودالله ای که قرار بود فلا تقربوا لها !

کاش از این تابلوهای ایست، یکی دو تا، توی عمرمان می زدند تا حداقلی کمی با احتیاط عبور کنیم!

خلاصه کلام؛ یوسف زیبای فاطمه

مثل همیشه محتاجیم مولا

محتاج دعاهای پدرانه ات

خودت بهتر می دانی که محتاج چه ایم؟

شاید نیازمند خانه تکانی دلی غبار گرفته ایم؛ که صفحه سفید فطرتش، این روزها، در سیاهی ظلمات جهل و عصیان، مچاله شده!

و گمانم چنین فاجعه زیست محیطی را هیچ سفید کننده ای نتواند پاک کند جز؛ سوختن بر حسینی که اشک بی مقدارمان چو نام او گرفت؛ جلادهنده هر تاریکی است و امروز بیش از هر روز نیازمند حسینی بودنیم

ای کاش میان گردگیری دلمان نشانی از یاد گمشده ات بیابیم!

شنیده ام که گفتی، قبورنا فی قلوب شیعتنا

( و البته بگذریم که از ما تا شیعه شما، راهی است از ما تا شما، که اگر به ما باشد راهیست 1142 ساله و اگر به شما باشد راهی نیست!)

کاش به گوشه چشمت، قلب پاره پاره مان را لباس نوی تقوی بپوشانی

کاش اینقدر که برای رسیدن به لحظه تحویل سال ذوق می کنیم؛ لحظه شماری می کردیم برای لحظه تحویل خودمان و بشنویم، دعای تحویل را از صدای نازنین تو

کاش بهارمان، با تو بهار شود ایها الربیع الایام

کاش هفت سینمان را جور دیگر می چیدیم.

چه میدانم مثلا؛

سبزی حضور تو در دل پیرمان!

دنبال 6 سین بقیه اش نباش. خداییش همان اولی به هزار تا سین و اصلا به کل الفباهای عالم می ارزد!

و ای کاش، این دل پر از ای کاش، به ای کاش هایش برسد!

و کاش شب این آرزو سحر گردد

و کاش مرد غزل خوان شهر برگردد

نه باید گفت مردان غزل خوان شهر اینجاست نزدیک تر از ما به ما

ای کاش مردم شهر برگردند

ای کاش!

و ای کاش زوده زود، بشنویم نوای نازنین مردی خدایی، که نه او بر کعبه که کعبه بر او تکیه خواهد زد

آری وعده الهی نزدیک است باید مهیا شد برای لبیک نوای

یا اهل العالم انا بقیه الله . . .


راستی شرمنده ام که کلامم پر است از بگذریم و ای کاش و علامت !

گویی دلم سخت متحیر است!

دل است دیگر نمی توان کاریش کرد!

بگذریم!


یکسال بعد نوشت!

یکسال گذشت و همچنان خبری در راه است...

کارمان به کجا رسیده که باید به حال ِ بی حالِ سال پیشمان غبطه بخوریم!!!

راستی

ای چشمه نور، انشعاباتت کو؟

ای خانه ات آباد، خراباتت کو؟

در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست!

ای عشق، ستــــــــاد انتخــــــــــــابات تو کو؟

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/abasalehmadad/salamalyasin(24).jpg

 

۳۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۵۰
تربت
کعبه دل که امام مبین باشد؛

گمانم سعی و صفای این دل خراب؛

از مشهد است تا کربلا

و از کربلا تا مشهد!

و خدا نکند دل بیچاره ای میان حرمین ِ عشق

بمرید از تشنگی عصیان

که سعی و صفای اینچنینی را

زمزم عشقی باید

از جنس ماء معین اربابی مهدی نام...

اَ اَدخلُ یا عشق؟


وقتی مدینهُ العلم محمد باشد و علی باب الرّسول

وقتی بانو بضعهُ الرّسول می شود و امّ ابیها

وقتی حسین، منّی می شود و محمد من الحسین!

و وقتی مجتبی میان این سیاهه هم، غریب است!

باید دوزّاری دلت بیافتد که کلّنا نور واحدا، قانون مکرر اهل کسا است

پس عجیب نیست اگر

ویزای کربلا از دستان مبارک امام الرّئوف باشد و باب کربلا،

از باب الجوادش باز شود و آنجا بسته!

آخر ِ سعی است یا اول ِ صفا؛

خدا می داند...


دارم میرم

دارن میبرنم مشهد!

از کربلام چیزی نمونده

110 روز زیاده بخدا

خسته ام از خودم

همین!

http://s2.picofile.com/file/7252409672/2.jpg

کربلایت که رضوی باشد؛ لاجرم مهر تکمیل زیارت حرمین؛ اذن دخولِ باب الجواد است...

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۰ ، ۱۳:۰۲
تربت

این جمعه ها هرچقدرهم که طنازی کنند با غازه های خزانی و بهاری؛

1142 سال و 2 ماه و 26 روز است؛

طعم تلخشان تکراریست!

پس حرف های دلم هم، الگو می گیرند از این عصرهای بی تو 

تا تکراری باشند و مکرّر!!!

نمی دانم تو غایبی یا ما؛

اما خوب می دانم که نبودنت بدجور سنگینی می کند روی دل خرابمان!!!


با همه بد بودن ها؛

دست خودم نیست افسار دل...

لامصّب نه وقت میشناسد؛ نه قدر!

اصلا یتیمی این چیزها سرش نمی شود!

یکهو تنگ می شود برای جای خالی ات!

طعم دهانِ دلم، تلخ است...

تلخه تلخ...

شاید به تلخی  وقتی که چشم باز کردم و دیدم؛

رها کرده ام دستم را ز دستان پدرانه ات؛

به هوای دکان های این دنیای بازیچه...

آهای...

بگو همه مترجمان عالم جمع شوند...

می خواهم؛ سکوتم را برایت معنا کنند...


دوباره جوره این دل رم کرده را؛

پریشانی کلام می دهد!

به قلمِ دلم، نخندید!

در کوثر اشک؛

غسل شهادت کرده اند؛

تک تک حروفش!

شاید مقتول شوند؛

به تیغ ابرویی!

آهسته عبور کنید!

آه یتیم میگیرد!

اصلا دلم می خواهد له کنم، همه قواعد نگارش را؛

زیر پای قلمم !

به کسی چه مربوط؟

بابایم را بدهید؛ ادبیات و شعر و غزل ها که سهل است،

عالم؛ ارزانیتان!

http://amiralmomeninheydar.plogger.ir/upload/a/amiralmomeninheydar/pictures/11932137047840.jpg

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۰ ، ۱۴:۵۳
تربت
این روزها واژگان، بازیچه من شده اند برای عشق بازی با تو

و من بازیچه تو ام برای تو!

چه می شود کرد؟

دست، بالای دست زیاد است!

من کلمات را می گردانم، می چرخانم، سیر می دهم؛شاید لایق شان نامت شوند

و
تو مرا می گردانی، می چرخانی، سیر میدهی؛ شاید لایق دیدارت شوم!

تقلای من که بی حاصل است!

کاش ماله
تو جواب دهد!
http://www.askdin.com/gallery/images/2732/1_12058202894ucv028.jpg


دایره سیر واژگان کلامم؛ لغت نامه دل است
و دایره سیر من
از مشهد است تا مکه؛
از نجف تا کربلا؛
از سامرا تا کاظمین؛
از مدینه تا بقیع؛
از قم تا جمکران؛
از شاهچراغ تا عبدالعظیم؛
از همه امام زادگان تا گلزار شهدا؛
و کاش
از عکس های اتاقم باشد تا
خوده خوده خودت!
۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۰ ، ۱۵:۳۲
تربت
با همه بد بودن ها؛

دست خودم نیست افسار دل...

لامصب نه وقت میشناسد؛ نه قدر!

اصلا یتیمی این چیزها سرش نمی شود!

یکهو تنگ می شود برای جای خالی ات!

طعم دهانه دلم، تلخ است...

تلخه تلخ...

شاید به تلخی  وقتی که چشم باز کردم و دیدم؛

رها کرده ام دستم را ز دستان پدرانه ات؛

به هوای دکان های این دنیای بازیچه...

آهای...

بگو همه مترجمان عالم جمع شوند...

می خواهم؛ سکوتم را برایت معنا کنند...


دوباره جوره این دل رم کرده را؛

پریشانی کلام می دهد!

به قلمه دلم، نخندید!

در کوثر اشک؛

غسل شهادت کرده اند؛

تک تک حروفش!

شاید مقتول شوند؛

به تیغ ابرویی!

آهسته عبور کنید!

آه یتیم میگیرد!

اصلا دلم می خواهد له کنم، همه قواعد نگارش را؛

زیر پای قلمم !

به کسی چه مربوط؟

بابایم را بدهید؛ ادبیات و شعر و غزل ها که سهل است،

عالم؛ ارزانیتان!

http://amiralmomeninheydar.plogger.ir/upload/a/amiralmomeninheydar/pictures/11932137047840.jpg

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۰ ، ۰۰:۰۰
تربت

ساعت به افق عاشقی 12 است!

روز 12 ام است!

اصلا فدای تمام 12 های عالم!

زبانم لال است!

دلم از عطش کویر است!

روزها طولانی است!

16 ساعت نه

20 سال و 2 ماه و 3 روز هم نه

1142 سال و 11 روز است, روزه ایم!

آقا, کی افطار میکنیم؟

http://karamad.info/wp-content/uploads/2011/07/ya_mahdi_adrekni_by_galagoola1.jpg

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۰ ، ۱۲:۰۰
تربت

http://www.arsh.ir/files/image/image_gallery/thumbnails/big/1243790057005.jpg

به ثانیه شمار این کلبه باقی مانده خیره میشوم

ثانیه ها از پی هم میگذرند جوان ها پیر میشوند، مهمانی ها یکی پس از دیگری تمام میشوند.و تمام عالم روزه دار غیبت امامیست که بشریت محروم کرده است ، خود را از درک محضرش

آری چه غریبانه میگذرد لحظه های تنگ جدایی و چه دلگیر است که به میهمانی ای فراخوانده شوی که لایق دیدار مهمان اصلی، نیستی

چه دشوار است با چشمانی یتیم ندیدن پدری مهربان، به نظاره بنشینی هلال رمضان را

چه تلخ است سحرهای بی تو.افطار نیست افطاری که تو بر سر سفره اش نباشی

آه که چقدر جایت خالیست کنج دل شکسته ام

دوست دارم رنج فراغت را فریاد بزنم

آخر آقاجان ما تفیله توایم در ماه خدا. بی تو در این سفره رنگارنگ رحمت، میلی نیست به مناجات

اشتهامان کور شد از فراقت

ابوحمزه بی تو صفایی ندارد

نجوای دعای سحر از تو شنیدن خوش است

شب قدرمان تو ای آقا پس کی می آید آن وقت سحر که نجاتمان دهی ازغصه ظلمت نفس و سیرآبمان کنی از آب حیات دیدارت در این تاریکخانه دنیا؟

یعنی میشود در این ماه نفس هامان پرشود از شمیم بازدم نازنینت؟

یعنی میشود این چشمان گنهکار اندکی آرام گیرد زیر دریای تماشای جمالت؟

میشود وجود تاریکمان نورانی شود به نوازش دستان پرمهرت؟

مولاجان راستش دلمان میخواهد نماز عید امسال را پشت قامت حیدری تو بخوانیم و خدا نکند قامتت چون حیدر خم شده باشد زیر بی مهری مدعیان انتظارت

آقاجان میخواهیم عیدی امسالمان را از تو بگیریم یک نگاه پدرانه ات بهترین تحفه است ما را

مولاجان حالا که لایق درک ظهورت نیستیم لااقل قول بده به ما، قول مردانه که ما را فراموش نکنی میان نجواهای دعای سحرت

اولین قطره اشکی که در قنوت نماز شفعت جاری شد، ما را آنجا یاد کن

اگر آنجا نشد، هنگامه نقش بستن اولین سلام زیارت عاشورای جد تشنه ا ت در این ماه، روی لباهای مبارکت، سیراب کن دل های تشنه ی نورمان را به یادی از اهالی ظلمات

دعاکن مارا آن شویم که تو میخواهی

دعا کن شیطان نفس را رها نکنیم در این ماه بهشتی

دعا کن با هرنفس همراهت باشیم و دور نیافتیم از تو به قدر نفسی

ولی افسوس که چه دور کرده ایم خود را از تو

در بازار مکاره دنیا و قیل و قال نفس، دست پر مهرت را چون کودکی که سرگرم ویترین اسباب بازی شود رها کردیم،  به هوای دنیای بازیچه و چه دور افتادیم

اما آقاجان

حالا نگاه کن به حال خستمان به چشمانی که در پی یافتنت

به هر کس و ناکسی خیره شد

به پاهای لرزانمان نگاه کن که رنج دوری تو را فریاد میزند

به دل شکسته ای که بازیچه هوی و هوس شد

به روح غل و زنجیره شده شهوت ها

به جوانی بنگر که هر ثانیه از عمرش در اضطراب دوریت میگذراند و مدام در این التهاب است که
دارد جوان منتظرت پیر میشود

آری آقا جان براستی

دارد زمان آمدنت دیر میشود

سرت را درد نیاورم آقا یک کلام خسته ایم از خویش و محتاج نوازش پدرانه ات نه آماده درک مهمانی پرزرق و برق رحمت رمضانیم نه اصلا راستش را بخواهی اهل آن!

من کجا و درک این ماه و روضه و نماز و سحر کجا!

پس زود بیا پدر خوبم زوده زود قبل از اینکه فرزند سربه هوایت از دست برود

راستی پدرجان سوالی است کنج ذهنم که مرا سخت مشغول کرده آنچنان که دنیا مشغولم کرده!
براستی مولاجان جواب این سوال چیست؟

باید از خویش بپرسیم چرا حجت حق

خیمه را امن تر از خانه ما میداند

جواب روشن است و تلخ، گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟

اما آقا میخواهم همه دعایم در این ماه این باشد

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی

و کاش شب این آرزو سحر گردد

و کاش مرد غزل خوان شهر برگردد

نه باید گفت

مردان غزل خوان شهر اینجاست نزدیک تر از ما به ما

ای کاش مردم شهر برگردند

ای کاش...

http://up.alamto.com/morteza/img/sms-emam-zaman-new.jpg


 پ.ن 1:آقاجان مختار را هم همراهانش کشتند. نه جسمش را، که دلش را سوزاندند ز بی وفاییشان دعا کن وفایمان حتی ابراهیمی هم  نباشد! کاش صاعبت باشیم مولا

پ.ن 2: این جمعه ها که ختم به مختار می شود/ بدجور دلم طالب دیدار می شود/ای منتقم بیا که به عالم خبر دهیم/شیعه عزیز و هر که غیر شماست خار می شود

پ.ن 3:دلمان خوش بود جمعه های سوت و کورمان ختم به مختار می شود؛ انگار قرار نیست دلمان به چیزی خوش شود. مختارمان هم حسینی شد و باز قرعه جاماندگی به نام ما در آمد (البته خودمان در آوردیم قرعه را)

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۰ ، ۲۳:۱۸
تربت

http://najva.persiangig.com/image/najva%206/emam%20zaman%20(3).jpg

سلام آقای خوب لحظات تنهاییم!

دوباره وامانده از همه درهای بسته و خسته از هوای نفسی که دیگر به اسمش هم آلرژی گرفته ام؛

با سری پایین افتاده از شرم، به درگاه دست های مهربانی آمده ام که برای امثال منی، 24 ساعته وقت ملاقات میدهد؛ آنهم بدون وقت قبلی! ویزیتش هم برای اهالی چرک کف دست؛ رایگان است. دلی شکسته می خواهد و نهایتا یک وضوی با عشق!

از آنجا که برای گفتن از تو، بهانه زیاد است این بار ساعت 3.13 روز ولادتت را دست مایه دل نوشته ای کردیم تا حداقل اسممان بین خریداران یوسف باشد و نیک می دانیم که نداریم بهایی درخور برای خریدن یوسف آفرینه عالم

و بازهم با بیتی شروع میکنم که مهمان همیشگی دلنوشته های من است!

دارد زمان آمدنت دیر میشود/ دارد جوان منتظرت پیر می شود

مولا جان همه حرف های امروزم مزه اش تکراریست اما چه میشود کرد

گرچه در علم و و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده و «عقل» تکرار را نمی پسندد؛ اما «احساس» تکرار را دوست دارد.احساس با تکرار جان می گیرد

اما می دانی، این روزها زمزمه هایی به گوش رسیده از لباس خون آلود یوسف!

شایعه شده یوسفی در چاه است.

شرمنده زبان قلمم نچرخید؛ یوسفی در راه است!

و خودم هم حوصله شرح و تفسیر ندارم که بگویم؛ چاه یوسف، مثلا جهل و بیخیالی ماست و و نعوذبالله خودمان در چاهش کردیم. فرض محال که محال نیست، شاید در خیل برادران یوسفیم و هنوز، بینامین هامان 313 نشده اند.

یا به روایت دیگر، نکند تخلف کردیم از قوانین مهندسی انتظار با رشوه و باج های معصیت! و راه را اینقدر طولانی و پرپیچ خم احداث کردیم که یوسفمان 1141 سال است در راه است و تازه انگار خبر آمدنش دارد می آید!

و چه دردناک که دیری نباشد، بشنویم؛ خبر عزیز شدنش را، در سرزمینی که اهالی اش، یوسف شناس اند و قحطی زده و دست از پا درازتر، آنچه خود داشتیم ز بیگانگانی که مقرب شده اند تمنا کنیم و نوای یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضّر را با حسی سرشاز از شرم، بر لب داشته باشیم!

( کاش نام ظاهری شیعه فریبمان ندهد تا از نصرانی و اهل و سنت و دیگری و دیگری عقب بمانیم که دوره، دوره ی، السابقون السابقون است و بگذریم که چند وقتی است بعضی ها ازمان سبقت های ناجور گرفته اند و ما خوابیم!)

بازهم بگذریم که متبحر شده ایم از گذر کردن.

از چراغ قرمز راهنمایی رانندگی گرفته، تا چرغ قرمز تلک حدودالله ای که قرار بود فلا تقربوا لها !

کاش از این تابلوهای ایست!، یکی دو تا، توی عمرمان می زدند تا حداقلی کمی با احتیاط عبور کنیم!

کاش اینقدر که دلمان را برای نذری ها صابون می زیدم و ذوق میکردیم برای دیدن چراغانی های میلادت  ، صابون تقوا می زدیم بر این دل های هوس بازه سراپا غرور و  لحظه شماری می کردیم برای دیدن لبخند رضایتت

خلاصه کلام؛ یوسف زیبای فاطمه

مثل همیشه محتاجیم مولا

محتاج دعاهای پدرانه ات

خودت بهتر می دانی که محتاج چه ایم؟

شاید نیازمند خانه تکانی دلی غبار گرفته ایم؛ که صفحه سفید فطرتش، این روزها، در سیاهی ظلمات جهل و عصیان، مچاله شده!

و گمانم چنین فاجعه زیست محیطی را هیچ سفید کننده ای نتواند پاک کند جز؛ سوختن بر حسینی که اشک بی مقدارمان چو نام او گرفت؛ جلادهنده هر تاریکی است و امروز بیش از هر روز نیازمند حسینی بودنیم

ای کاش میان گردگیری دلمان نشانی از یاد گمشده ات بیابیم! مگر نگفتی قبورنا فی قلوب شیعتنا

( و البته بگذریم که از ما تا شیعه شما، راهی است از ما تا شما، که اگر به ما باشد راهیست 1141 ساله و اگر به شما باشد راهی نیست!)

ای کاش بپذیری مرا اگرچه نیستم لایق پذیرشت لیکن حسن اهل کرامت مصاحبت با بینوایان و در راه ماندگان است
پس ببخش بر ما بی مهریمان را به قبول اعترافمان به ضعف خویش و رحم کن بر بیچارگی یتیمان پدر ندیده ای که هرچه آمد به سرشان ز سنگینی بار ندیدن پدر بود
بازگرد که سخت محتاجیم
لحظه ای بنشین کنار خسته دلان گم شده تا روایت کنند برایت ایام سخت نبودنت را
نه به گمانم تو بوده ای و هستی چشمان دل ما بسته شد به گناه

و ای کاش، این دل پر از ای کاش، به ای کاش هایش برسد!

و کاش شب این آرزو سحر گردد

و کاش مرد غزل خوان شهر برگردد

نه باید گفت مردان غزل خوان شهر اینجاست نزدیک تر از ما به ما

ای کاش مردم شهر برگردند

ای کاش!

و ای کاش زوده زود، بشنوند عالمیان نوای نازنین مردی خدایی که نه او بر کعبه که کعبه بر او تکیه خواهد زد

آری وعده الهی نزدیک است باید مهیا شد برای لبیک نوای

یا اهل العالم انا بقیه الله . . .

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/abasalehmadad/salamalyasin(24).jpg

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۰ ، ۰۳:۱۳
تربت

سلام

سلامی به گرمای محبت خدا به بندگان گنهکارش

سلامی به خنکای آرامش یادش (اَلا بِذِکرِ اَلله تَطمَئِنُّ القُلوُب)

سلامی با طعم درک معیتش(هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم)

سلامی به لطافت محبت خلوت های سحرگاه

سلامی با عطر نجوای یا من ارجوه ...

سلامی از جنس ستاریتش برای بندگان نابنده اش

سلامی به معنای الَسّلامُ الموُمِنُ المُهَیمِن

http://www.teckfadak.ac.ir/UploadFile/DailyPicture/thumb_24vrvcz%5B1%5D.jpg

و سلام بر تو ای گل زیبای نرگس

سلام بر تو ای آل یس

سلام بر تو ای داعی به سوی خدا

سلام بر تو ای باب خدا

سلام بر حجه الله فی ارضه

سلام بر تلاوت کننده و مفسر کتاب خدا

سلام بر لحظه لحظه صبح و شامت

سلام بر تو ای بقیه الله در زمین

سلام بر تو ای میثاق اخذ شده خداوند

سلام بر تو ای وعده ضمانت شده

سلام بر تو ای رحمه واسعه الهی

سلام بر تو آنگاه که به نماز می ایستی

سلام بر رکوع و سجودت

سلام بر مروارید اشک ها قنوتت که در انتظار آمدن ما سیمای وجه الله ایت را مزین میکند

سلام بر ندای تکبیر و تهلیلت 

سلام بر طنین استغفارت برا ی امت رسول خوبیها

سلام بر تو آنگاه که صبح عصر میکنی

سلام بر تو ای امام مامون

سلام بر نسیم سحر آنگاه که از عطر خوش بوی محبتت را از خیمیه سبز انتظارت به ارمغان آورد

سلام بر تو ای منتظَر ای منتظِر

سلامی به وسعت دوری من از تو

سلامی به گرمای نزدیکی تو به من

سلامی از جنس حسرت

حسرت یک عمر ندینت برای من و حسرت سربه راه شدنم برای تو

سلامی به ملالت یک عمر دوریم از تو و سلامی به محبت یک آن غافل نشدنت از ما

و سلامی از نوع سلام شما, که سلام ما نه سلام است بل همه جواب سلام شماست

مولاجان؛ فرزندان ناخلفت را دعا کن تا آن شوند که تو میخواهی به گل روی مادرت زهرا

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۰ ، ۱۳:۲۶
تربت

با عرض سلام و احترام خدمت همه دوستان عزیزی که به خلوتگاه طوبی محبت ما سر می زنم

امروز یک هدیه ویژه براتون دارم که امیدوارم توفیق استفاده ازش رو داشته باشید

جلسات ماه رمضان استاد گرامی حجت الاسلام و المسلمین معمار منتظرین با موضوع تبیین دعای شریف عهد را برای دانلود قرار دادم و پیشنهاد میکنم از دست ندهید

یا علی

۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۲۸
تربت