میلاد حضرت معصومه
نورین نیّرین
فاطمه زهرا و فاطمه معصومه علیهما السلام
نور خدا در رسول اکرم پیدا ----- کرد تجلى ز وى به حیدر صفدر
و ز وى تابان شده به حضرت زهرا ----- اینک ظاهر ز دخت موسى جعفر
گر که نگفتى امام هستم بر خلق ----- موسى جعفر ولىّ حضرت داور
فاش بگفتم که این رسول خدایست ----- معجزه اش مى بود همانا دختر
دختر جز فاطمه نیاید چون این ----- صلب پدر را وهم مشیمه مادر
دختر چون این دو از مشیمه قدرت ----- نامد و ناید دگر هماره مقدّر
آن یک امواج علم را شد ، مبدء ----- وین یک افواج علم را شده مصدر
آن یک بر فرق انبیا شده تارک ----- وین یک اندر سرْ اولیا را مغفر
آن یک در عالم جلالت « کعبه » ----- وین یک در ملک کبریایى مشعر
آن یک خاک مدینه کرده مزیّن ----- صفحه قم را نمود این یک انور
خاک قم این کرده از شرافت جنّت ----- آب مدینه نموده آن یک کوثر
زیبد اگر خاک قم به«عرش»کندفخر ----- شاید گر « لوح » را بیابد همسر
گزیده اى از قصیده حضرت امام خمینى(رحمه الله) ، دیوان امام
گلِ گلشن فاطمى
ز باد حوادث گلى از پیمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ----- در این خاک عنبرفشان آرمیده
یکى لاله از لاله زار ولایت ----- به گلزار قم بین چسان آرمیده
گل گلشن فاطمى بین که چونان ----- ز دست قضا نوجوان آرمیده
در این بارگاه رفیع دل افروز ----- نهان زیب تاج کیان آرمیده
در این ارض اقدس یکى گوهر پاک ----- به تقدیر چرخ زمان آرمیده
درخشان مهى دخت موسى بن جعفر ----- کزو کشورى در امان آرمیده
جبین سا به خاک درش هان که بى شک ----- در این بقعه جان جهان آرمیده
همان ، ص89 ، قصیده فاضل ارجمند آقاى دوانى
فاطمه ثانى
اى که به خلق جهان تویى سر و سرور ----- شأن تو از قدر کاینات فزون تر
وقت ثناى تو مات عقل خردمند ----- گاه مدیح تو محو فکرِ سخنور
طایر وهم ار ، رسد به پایه قدرت ----- بال و پرش سوزد ار بود چو سمندر
شانه گیسوى توست ، پنجه خورشید ----- آینه روى توست ماه منوّر
رشحه اى از نور طلعت تو به افلاک ----- بَر شد و افلاک از آن شدند پُر اختر
عکس زابروى تو هلال چو برداشت ----- گشت مشارالیه خلق سراسر
بهر وجود تو خلق گشته دو عالم ----- بهر تو گردیده کاینات مسخّر
گنجینه دانشمندان ، ج1 ، ص24 ، قصیده اى از آیة الله ثقفى تهرانى ـ میرزا محمّد
حبیبه حقّ
تو اى حبیبه حق جلوه از خدا دارى ----- که سوى خویش همه چشم ماسوى دارى
به چرخ حشمت و اجلال بیشتر از مهر ----- به پیش دیده اهل صفا ضیا دارى
تو آشنا نشوى گر چه به کسى از قدر ----- ولیک در همه عالم تو آشنا دارى
به زائرین حریم خود اى ستوده خصال ----- نظر ز راه محبّت جُدا جُدا دارى
به یک نگاه مِس قلب ما طلا سازى ----- تویى که با نظر خویش کیمیا دارى
به هر که مى نگرم جانب تو روى آرد ----- تو خود نظر مگر از لُطف سوى ما دارى
از آن که دختر موسى ابن جعفرى بخدا ----- کنند مدح تو گر تا به حشر جا دارى
لمعات عشق ، حیدر معجزه
نگین قم
شهرها انگشترند و « قم » نگین ----- قم ، هماره حجّت روى زمین
تربت قم ، قبله عشق و وفاست ----- شهر علم و شهر ایمان و صفاست
مرقد « معصومه » چشم شهرِ ما ----- مهر او جانهاى ما را کهربا
دخترى از اهل بیت آفتاب ----- وارثِ دُرّ حیا ، گنج حجاب
در حریمش مرغ دل پر مى زند ----- هر گرفتار آمده ، در مى زند
هر دلى اینجاست مجذوب حرم ----- جان ، اسیر رشته جود و کرم
این حرم باشد ملائک را مطاف ----- زائران را ارمغان ، عشق و عفاف
آستان بوسش بسى فرزانگان ----- معرفت آموز ، از این آستان
دیده پاکان به قبرش دوخته ----- عصمت و پاکى از آن آموخته
« حوزه قم » هاله اى بر گِردِ آن ----- فقه و احکام خدا را مرزبان
سروده آقاى جواد محدّثى
لطف بى انتها
آیتى از خداست معصومه ----- لطف بى انتهاست ، معصومه
جلوه اى از جمال قرآن ----- چهره اى حق نماست ، معصومه
عطر باغ محمّدى دارد ----- زاده مصطفى است ، معصومه
پرتوى از تَلاَْلـُؤِ زهرا ----- گوهرى پر بهاست ، معصومه
ماه عفّت نقاب آل کسا ----- دختر مرتضاستد ، معصومه
اخترى در مدار شمس شموس ----- یعنى اُخت الرّضاست ، معصومه
زائران ، یک دَرِ بهشت اینجاست ----- تربتش با صفاست ، معصومه
در توسّل به عترت و قرآن ----- باب حاجات ماست ، معصومه
از مدینه ، به قصد خطّه طوس ----- رهروى خسته پاست ، معصومه
تا زیارت کند برادر خویش ----- فکر و ذکرش دعاست ، معصومه
روز و شب ، عاشقى بیابان گرد ----- خواهرى با وفاست ، معصومه
یا مگر اوست ، زینب دگرى ----- کز برادر جداست ، معصومه
تا بدانى که نیمه ره جان داد ----- بنگر اکنون کجاست ، معصومه
از وطن دور و از برادر دور ----- حسرتش غم فزاست ، معصومه
گر چه نشکسته سینه و پهلویش ----- در دلش داغهاست ، معصومه
داغ زهرا و داغ اجدادش ----- وارث کربلاست ، معصومه
هر حسینیّه بیت اوست (حسان) ----- چونکه صاحب عزاست، معصومه
سروده آقاى حسان
سرّ قداست قم
در احادیث فراوانی به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بیت (ع) معرفی و خاک آن را، پاک و پاکیزه تعبیر کرده است. همچنین ایشان در ضمن حدیث مشهوری که درباره قداست قم به گروهی از اهالی ری بیان کردند، فرمودند: «بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت، او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند». او می گوید: من این حدیث را هنگامی از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده، از ریحانه پیامبر، کریمه اهل بیت (س)، مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه می گیرد که در این سرزمین دیده از جهان فرو می بندد و گرد و خاک این سرزمین را، توتیای دیدگان حور و ملایک می کند.
شفاى چشم بیمار
در عصر مرجعیت آیة الله العظمى بروجردى، چند نفر از آشنایان و بستگان معظم له براى درمان بیمارى چشم یک بانوى علویه از خانواده خود به قم آمده بودند تا پس از زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه(س) و دیدار آیة الله بروجردى براى مداواى چشم آن علویه به تهران بروند . آنها پس از دیدار با معظم له به حرم مطهر مشرف مى شوند. یکى از اساتید مورد اطمینان مى گفت: در همان روز ( پس از درس) همراه حضرت آیة الله العظمى بروجردى به منزلش مى رفتیم ، در مسیر راه چند نفر از اهالى بروجرد به حضور آیة الله بروجردى آمدند، آیة الله بروجردى از آنها پرسید:
«پس چرا براى درمان چشم بانو علویه به تهران نرفتید؟!»
آنها با خوشحالى جواب دادند آن علویه در حرم حضرت معصومه(س) متوسل شد و به برکت آن حضرت، چشمانش شفا یافت! آیة الله بروجردى بى آن که تردید کند، با شنیدن این کرامت، از رفتن به منزل منصرف شده و همان دم براى تشرف به حرم حضرت معصومه(س) روانه شد و با نهایت تواضع به زیارت و شکرگزارى پرداخت. به این ترتیب آن بانوى علویه شفا یافت و دیگر براى معالجه به تهران نرفت.
نکته قابل توجه این که، مرجع بزرگ آیة الله العظمى بروجردى به صحت این گونه کرامت ها اطمینان داشت، از این رو بى درنگ و خاضعانه از خداى بزرگ و سپس از حضرت معصومه تشکر مى کرد.
عکس شهدا میبینیم و عکس شهدا عمل میکنیم
مایل به تبادل لینک با شما هستم اجازه میدید؟