چلّه نشینی!
قال الله تعالی فی کتابه الشّریف:
و لنبلونّکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین
مصیبت امّا اگر مراتبی دارد؛ کربلا معدن ِ مراتب ِ مصیبت است !
کربلا همانجاست که از وقتی عمو رفت؛ آفتاب ِ سوزان ِ خوف، بر بیابان ِ قحطی امن تابید!
کربلا همانجاست که کاروان ِ حضرت ِ لولاک، معجون عطش ِ آب و محبت را با پیاله ی جوع سرکشید!
کربلا همانجاست که اموال ِ بیت المادر، گوشواره وار به یغما رفت!
... *
و کربلا همانجاست که میوه های وجود حضرت امیر، مسرفانه بر زمین داغ بی مهری ها، مچاله ی نامردی ها شد!
پس بشارت باد بر زینت ِ حیدر، حضرت ِ صبر ( سلام الله علیها) الّذی اذا اصابته مصیبة قالت انّا لله و انّا الیه راجعون و راستی چه رجعتی زیباتر است از بازگشت ِ به سوی عشق؛ که ما رات الّا الجمیل؟
مصبیت هرچقدر هم که بزرگ باشد و کاری، حسب ِ نعمت ِ فراموشی، قابل درمان است و التیام
داغ ِ مادر یا پدر، برادر یا خواهر، پسر یا عمو، پیر یا جوان؛
حتی داغ شش ماهه هم با مرور تاریخ رقیق می شود!
در کربلا اما همه چیز فرق می کند که اینجا حسب ِ شهادت 13 معصوم و حضرت خدا؛
عاشورا همان روز تکرار نشدنی ِ تکراریست!**
و امان از زخم های کهنه ای که چهل روزه سرباز کنند ...
به گمانم اما اراده ی حضرت غیور، بر آبروداری بوده است(!) در آیه ی شریف
که ابتلای عظیم ِ حرز و آبرو را از شمار ابتلائات آدم خط گرفت!
آخر کربلا
همانجاست که چشمان بسته ی غیرة الله؛
امّن یجیب ِ غیرت میگفت!
عاشورا میشود همان روز تکرار نشدنی ِ تکراری!
تبادل لینک می کنی ؟