تربت الـ حـ سـ یــ ن






تربت الـ حـ سـ یــ ن

کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند
از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود؛
هم تشنه آب ظاهری می‌شود و هم تشنه معنوی
کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود
همین بدن ظاهری، حتی اگر نمرده باشد!
و این یعنی معنای موتوا قبل ان تموتوا

كلّ يوم اگر براي ما عاشوراست و كلّ ارض كــربلا، سلام هاي مقدّس ِ صبح و شام ِ حضرت ِ ناحيه، سرّ ِ خون - اشك هاي جناب ِ صاحب (عـجّل الله فرجه الشّريف) اند ... أَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ وَ صِفْوَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبي طالِب الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ابْنَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَبي مُحَمَّد الْحَسَنِ وَصِىِّ أَبيهِ وَ خَليفَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ في سِـرِّهِ وَ عَلانِـيَـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ في تُرْبَتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّيَّـتِـهِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَيِّدِ الاَْوْصِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَديجَةَ الْكُبْرى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى ... أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْكِسْآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى غَريبِ الْغُرَبآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى شَهيدِ الشُّهَدآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى قَتيلِ الاَْدْعِيآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ كَرْبَلآءَ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمآءِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الاَْزْكِيآءُ ... أَلسَّلامُ عَلى يَعْسُوبِ الدّينِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِياتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ ... أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتيلِ الْمَظْلُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى أَخيهِ الْمَسْمُومِ ... أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْكَبيرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضيـعِ الصَّغيرِ ... أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّليبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَريبَةِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلينَ فِى الْفَلَواتِ ... أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونينَ بِلا أَكْفان ... أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر ... أَلسَّلامُ عَلى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزّاكِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِيَةِ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَليلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِي الْمَهْدِ ميكآئيلُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُكِثَتْ ذِمَّـتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى ... أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين ... أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّليبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضيبِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ ... أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِيَةِ فِى الْفَلَواتِ ... تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِياتُ ... وَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهَا السِّباعُ الضّـارِياتُ ... أَلسَّلامُ عَلَيْك َ يا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِكَةِ الْمُرَفْرِفينَ حَوْلَ قُبَّتِك ...

۱. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو
با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است؛ در واقع گرفته ی یار است.
 
۲. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
 
۳. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؛ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
 
۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.
غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
 
۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود: یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
 
۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
 
۷. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود.
اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.
 
۸. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی  که بعدا  خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که  می‌کنید، این چین ها  باز می شود.
 
۹. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا  هم همین  طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی، خدا می فرماید  خودت غفّاری، خودت  ستّاری، خودت رحمانی؛ کار محبت همین است.
 
۱۰. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت  هم معرفت  ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
 
۱۱. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در  حالی که  معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
 
۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از  خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و  آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا  خوب خدایی بود.
 
۱۳. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
 
۱۴. "دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است. شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند." 
 
۱۴+۱. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الّا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو تا همه ی دلت را تصرف کند
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۱ ، ۰۰:۱۴
تربت

وقتی دلتنگی ها در حجم  ِ تنگ ِ واژه ها نگنجند؛

باید به وسعت ِ آسمان ها بارید ...

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۴:۱۵
تربت
مدینه رفته ها می دانند
مدینه نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین  ِ حضرت کسا می دانند که از مزار جناب ِ احمد تا بقیع،
فاصله ایست هرچند کوتاه، اما آخرش همین چند قدم اسمش فـــــــاصله است!
و من تمام مصائب ِ نه فقط اسلام که همه ی عالم را زیر سر منحوس ِ همین فاصله ها می دانم!
آنوقت که دست ابلیس  ِ ثقیفه، ریسمان ِ حرمت ِ احمد را شکست؛ دانه دانه ی تسبیح ِ کسا از هم گسست!
و تسیبح کسا همان ریسمان ِ حبل اللهی حضرت خداست که بحکم آیه های مزد رسالت، حسابی ماجور  ِ امت ِ محمد شد!
نجف رفته ها می دانند
نجف نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین  ِ حضرت ِ حیدر می دانند که شاه مهره ی تسیبح رسالت، دردانه ی نام  ِ علی است و علی همان مهره ی ممهور حضرت خداست که در فاصله افتادن های نامردی، اینقدر تنها ماند و ماند که تا تاویل ِ چاه ِ معطل مانده ی وبئر معطله، عروج کرد!
مدینه رفته ها نمی دانند!
مدینه نرفته ها هم نمی دانند!
اصلا احدی جز حضرت ِ بابا، نام و نشان دانه ی تسبیح مادری را نمی داند!
و دانه ی تسبیح مادری همان دانه ی 33 دانه ای  ِ حضرت ِ بضعة المصطفی است که در کوچه های بنی هاشم، ضربت ِ نامردی ِ فاصله اندازی؛ دانه دانه اش را پاشید!
مدینه رفته ها می دانند
مدینه نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین  ِ مادر می دانند که حضرت مجتبی، همان دانه ی همسایه ی مادر بود در کوچه های تنگ فاصله!
کربلا رفته ها می دانند
کربلا نرفته ها هم می دانند!
اصلا تمام محبین  ِ احمد می دانند که حسب حدیث ِ عشق حسین منّی، دانه ی سرخ رنگ ِ حسین، وتر الموتور دانه هاست!
و دردانه ی حسین همان دانه ی از جنس تربت است!
تربتی اعلی نه فقط از جنس کربلا که تربت الحسین، تربت ِ احمد است و تربت ِ علی، تربت ِ مادر است و تربت ِ مجتبی!
دانه های تربتی اما، وقتی از تسبیح ِ کسا جدا شوند؛ گم نمی شوند!
فاصله ها دانه ی تربتی را
تکه تکه می کنند
خـُـرد می کنند
له می کنند
بی کفن می کنند
بی عباس می کنند
مقطع الاعضا می کنند
و دست آخر حسین را حـ سـ یـ ن می کنند ...



۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۱ ، ۱۲:۵۴
تربت
دوباره کــربلا و دوباره بیابان ِ اشک های زینبی!

سکوتش پر شد از دلتنگی!
وعده ی واعدنا یادت هست؟
امروز اما آخر  ِ میقات ِ زینب است!
فتمّ اربعین لیل های انتظار ...

چله نشینی های با بی حسینی اش که تمام شد
تازه رنگ ِ مادر شد ...

اینبار کمتر زمین خورد در گـ و د ا ل!
بس که قامتش خم بود ...

دخترها؛
هرچه چادرشان خاکی تر
هرچه قامتشان خم تر
هر چه دستشان به دیوارتر
مادرتر اند ...

امروز حـ سـ یـ ن برای قامتت،
اسپند  ِ و ان یکاد میچرخاند!
وه که اینجا چه بیش تر دختر  ِ فاطمه ای ...
 
 
۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۱ ، ۱۶:۱۲
تربت
وقتی حرف های ناگفته ی خواهر در حرف نگنجند؛
عالم به جایش روضه خواهد گفت!
امشب اما تفاّل های حافظ هم روضه های باز اند!

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود 
رقم  ِ مهر تو بر چهره ما پیدا بود 
(یادت هست روی ناقه از رویای دیدنت در خواب، چهره ام پریشان شد؟)
یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت 
وین دل سوخته پروانه ی ناپروا بود 
(یادت هست شمع جمالت، پروانه ی دلم را روی نی سوزاند؟)
یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس 
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود 
(یادت هست مجلس بزم و تنهایی ام را؟)
یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی 
در میان من و لعل تو حکایت‌ها بود 
(یادت هست لبخند میان تشتت را به بوسه های گودال؟)
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست 
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود 
(یادت هست سه ساله ات در خرابه جاماند؟)
یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب 
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود  
(یادت هست بزم شامی و خنده های موزون ِ خیزران را؟)
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت 
معجز عیسویَت در لب شکّرخا بود
(یادت هست در میانه ی رگ بوسی نگاهت سوی معجر بود؟)
یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی 
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود 
(یادت هست عباس که رفت کمرت خم شد؟)
یاد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست 
نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود
(یادت هست قامتم تا نبود؟)

اینجا زینبی حیدروار، سر بر چاه ِ گمشدن ِ یوسفش سایید
یعقوب ِ کربلا اما؛ فقط سـ کـ و ت گفت!
از بس که محزون بود!

میگویند روزه ی مسافر تنها به شرط نذر کامل است
برای روضه ی عطش؛
نذر  ِ روزه کرده بود!

بالای تمام قبرها ابرهای کاروان بارید
مگر بر مزار  ِ رشید!
آخر اینجا همه مبهوت اند!
از بس قامت ِ مزار  ِ سقا،
آب رفته بود!
نگاه های سکینه اما
سنگین تمام شد برای امن!


حکمتت را شکر حضرت ِ حکیم
چشم اگر داشت، صدباره مرده بود جــابر!
با دل اگر زائر حـ سـ یـ ن بود؛
با چشم زائر روزهای کودکی اش بود
وسط ِ بوسه های احمدی!


(+)

ترجمه ها نه آزاد است و نه تحت الّفظ
سیاهه ها امّا
بوی جـــــنون می دهند که پریشانند!


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۱ ، ۰۲:۴۰
تربت
حتَّی إِذا جَاء أَمْرُنَا وَفارَ التّنور
قحطی آب که باشد؛ خون می جوشد از تنور !
اینجا طوفان ِ سفینة الله ِ کربلاست ...

ولیُ الله که باشی؛ غیرة الله هم هستی!
بر روی نی امّا؛
با چشم بسته قرآن می خواند ...

سه حرف بیش تر نیست؛
مکشوف ترین روضه ی باز  ِ کربلا،
الشّــــام
الشّــــام
الشّــــام


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۲:۳۸
تربت

و یلدا همان شام  ِ تاریک ِ شب های شامی است

آنجا که دفترچه غزل های سه ساله ای؛ مچاله ی نامردی شد!


فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلَا تَقْهرْ؛و أَمّا السّائلَ فَلا تَنْهَرْ1
در خرابه اما؛ یتیمی سائل  ِ دیدار بابا بود
می خواستند با قهر تازیانه؛ از بابا جدایش کنند
رقیه اما؛
مقرّب تر شد!

کنج خرابه دل کوچکش زیادی تنگ شد انگار؛
تا صدایش کرد
بابا به سر دوید ...



1پس با یتیم از سر قهر تندی مکن و سائل را مران!
۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۱:۱۹
تربت
وسط  ِ معرکه ی گودال؛ جمعی جمع اند!
فقال الرّسول لابنته الفاطمه؛
انّی وجد فی بدنی حــــُـــزنا
مادر اما به جای کسا؛
بوریا آورده بود ...

سادسشان*روی نی؛
امّن یجیب ِ غیرت میگفت ...

 عمو که رفت؛ همه چیز عوض شد انگار!
اینجا سه ساله ها
دور  ِ سر  ِ بابا می گردند ...


* روایت است در حدیث شریف بوریا؛ که از آن هنگام که حضرت ِ علمدار ؛ جناب ِ ارباب را اخی خواند؛
اذن ِ ورود ِ سقا هم امضا شد!
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۰
تربت

این روزها که عالم و آدم در تقلای تبرک ِ ضریح نونوارت هستند؛

حضرت ِ غریبی به یاد پیراهن ِ پاره پاره ی غربتت 

اشک ِ خون ِ صبح و شام می ریزد ...

السّلام علی الاجساد العاریات




تفاوت دعا، روایت و قرآن و چرایی برتری دعا (+)
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۰
تربت

به بهانه های وصل چه حاجت که حضرت ِ جنابت روضه ی مجسمی و علی ابن الحسین بودنت گواهی عاشقی است

جا ماندن از قافله ی عشق اما؛

حکایتی دارد ... 


روضه یعنی چشمان ِ همیشه بارانت

روضه یعنی یک دنیا بهانه برای باران شدن

روضه یعنی حزن ِ تنهایی

روضه یعنی غیرت ِ رسوب شده ی غیرة اللّه

روضه یعنی دست خط مبارکت بر مزار خاکی حسین

السلام علی الحسین الذی

قتلوه عطشانا غریبا ...


اندازه  همه ی زنان و طفلان دربند

اندازه همه ی شب های کوفی 

اندازه همه ی زخم  ِ زبان های مادری 

اندازه  همه ی نگاه های هرز شامی

اصلا تو بی اندازه؛

علی ابن الحسین ابن الحـــــــــــیدری ...


زهر ولید نه؛

داغ ِ عطش های کربلا شهیدش کرد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۱:۰۵
تربت